دسته: مدیریت فروش

  • راه اندازی هایپرمارکت – فروشگاه زنجیره ای

    صفرتا صدفروشگاه خودرابه ما بسپارید.
    آموزش,استقرار,نرم افزار,سخت افزار,چارت سازمانی,شرح وظایف,
    تامین کالا,چیدمان کالا,بهره برداری,
    مدیریت بودجه مالی, استفاده از گزارشات تحلیلی BI
    بر اساس الگو برداری از بزرگترین و مشهورترین هایپر های دنیا

    تیم حرفه ای هایپرمارکتینگ

    با سرپرستی علی خویه

    hypermarketing.blog.ir/

    DrMall.ir

     

    رزومه ی گروه

    1- مشاور فروشگاه های زنجیره ای شهروند و غرفه های داخلی پوشاک و لوازم خانگی و …
    2- مشاور و مجری برنامه های فروش بازاریابی و برندینگ در مجموعه فروشگاه های هاکوپیان
    3- مشاور و مدرس فروشگاه اکسیر میدان ونک و مجموعه آقای تراب
    4- مشاور و مدرس و مجری فروشگاه های زنجیره ای اتکا در زمینه فروش آموزش و ….
    5- مشاورو مدرس فروشگاه زنجیره ای هایپر استار
    6- مشاور مجموعه فروشگاه های نوین چرم
    7- مشاور مجموعه فروشگاه های چرم مشهد
    8- مشاور و مدرس فروشگاه های رویال
    9- مشاور و مدرس مجموعه فروشگاه های زنجیره ای رفاه
    10- مشاور و مدرس مجموعه فروشگاه های دارکوب در استان های مختلف
    11- مشاور و مدرس مجموعه فروشگاه های برند مای
    12- مشاور و مجری و مدرس مجموعه فروشگاه های فایتر
    13- مشاور و مدرس مجموعه فروشگاه های لاوین
    14- مشاور و مدرس و مجری مجموعه فروشگاه های فرشته
    15- مشاورمجری و مدرس مرکز خرید لاوین
    16- مشاور مجری و مدرس مرکز خرید نگاه
    17- مشاور مجری و مدرس مرکز خرید ساوالان
    18- مشاور مجری و مدرس مرکز خرید ستاره در چند استان
    19- مشاور مجری و مدرس مرکز خرید خلج فارس بندر بوشهر تهران ساری و…
    20- مشاور و مدرس فروشگاه های مختلف کوچک و بزرگ در سراسر ایران در حوزه های لوازم خانگی پوشاک مبلمان آرایشی و بهداشتی عذایی سیسمونی تزیینات دکوراسیون لوستر صوتی تصویری لوازم برقی صنعتی ساختمانی طلا و جواهرات و …. 

  • عوامل موثر در بهره وری کارکنان و کارگران

    عوامل موثر در بهره‌وري

    عوامل موثر در بهره‌وري سازمان‌هاي دولتي را مي‌توان به دو دسته: عوامل برون سازماني و درون سازماني تقسيم كرد. ذيلاً اين دو دسته عوامل بحث خواهد بود.

    الف: عوامل برون سازماني: عواملي كه خارج از سازمانهاي دولتي مي‌باشند و بهره‌وري آنها را تحت‌تاثير قرار مي‌دهند، عوامل برون سازماني مي‌باشند. مهمترين عوامل برون سازماني به قرار زير مي‌باشند:

    1- عوامل فرهنگي: فرهنگ به عنوان عاملي حياتي باعث هدايت رفتارها در اعضاي جامعه مي‌شود. فرهنگ حاكم بر جامعه به عنوان چتري كليه رفتارهاي ما را شكل مي‌دهد. بحث بهره‌وري بدون توجه به فرهنگي كه در آن زندگي مي‌كنيم امري بي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فايده است. چنانچه در فرهنگ‌سازي معيارهايي را ايجاد نمائيم كه در تضاد و تقابل بهره‌وري قرار گيرند چگونه مي‌توانيم با شعار بهره‌وري به جلو حركت نمائيم. اگر در فرهنگ جامعه بهره‌وري معادل استثمار افراد تلقي شود بنابراين بهره‌وري در مقابل اهداف فرهنگي قرار خواهد گرفت. ارزش‌ها، عادات و ساير مقوله‌هاي فرهنگي با كار درست و درست‌ كاركردن ارتباطي تنگاتنگ دارند. جامعه‌اي كه در آن توفيق‌طلبي، خلاقيت، نوآوري، جلوگيري از ريخت وپاش‌ها(سازماني)، دوري از اسراف و تبذير منابع و استفاده بهينه از زمان به عنوان ارزش‌هاي ماندگار تلقي مي‌شوند راهي آسان بسوي روزهاي بهتر از گذشته را پيش روي دارد.

    2- عوامل اقتصادي: نوسانات و تغييرات اقتصادي كشور، مانند: سطح عمومي پرداخت حقوق و دستمزد در كشور، شرايط عمومي اقتصاد جامعه، مانند: بيكاري و تورم مي‌توانند در سطح بهره‌وري تاثير داشته باشند. به طور مثال: در شرايط تورمي بدليل كاهش ارزش پول رايج كشور افراد مجبور به كار بيشتر خواهند شد. پديده چندشغلي، موجب كاهش بهره‌وري خواهد شد.

    3- عوامل اجتماعي: وجود روابط اجتماعي مبتني بر همكاري و مودت، انضباط اجتماعي، سطح آموزش عمومي جامعه، تركيب جمعيت، نرخ رشد جمعيت، سطح سواد و بهداشت و نرخ بيكاري در بهره‌وري سازمان‌ها موثر مي‌باشند.

    ب- عوامل درون سازماني: عواملي كه داخل ساختمانهاي دولتي مي‌باشند و بهره‌وري آنها را تحت تاثير قرار مي‌دهند، عوامل درون سازماني مي‌باشند. مهمترين عوامل درون سازماني به شرح زير مي‌باشند:

    1- نيروي انساني: ارتباط بهره‌وري سازمان با نيروي انساني انكارناپذير است. زيرا عوامل مادي در دستان توانمند انسان قالب‌ريزي مي‌شوند. انسان صاحب دانش و تخصص است كه مي‌تواند از منابع سازمان بهترين استفاده را نمايد.  بنابراين انسان بهر‌ه‌ور انسان با كيفيت است و انسان باكيفيت، انسان بادانش و تخصص است.

    2- فضاي سازمان: استقرار تجهيزات، ابزارها و ماشين‌آلات سازمان و طرز قرارگيري افراد در مكان‌هاي سازمان مي‌تواند در چگونگي انجام كارهاي سازمان تاثيرگذار باشد.

    3- حقوق و دستمزد: حقوق و دستمزد پرداختي كاركنان بايد در آنها ايجاد انگيزه لازم را فراهم آورد. به عبارت ديگر كاركنان بايد مقدار حقوق و دستمزد پرداختي را با كار انجام شده خود مرتبط و منصفانه بدانند. معمولاً در نظام پرداخت بخش دولتي افزايش حقوق كاركنان ثابت و يكسان به صورت سالانه انجام مي‌شود و آن عملاً رابطه‌اي با عملكرد كاركنان ايجاد نمي‌كند. تحقيقات بسياري ارتباط بين حقوق و دستمزد و افزايش كارايي و بهره‌وري را در سازمان نشان داده است. پرداخت‌هاي سازمان به كاركنان بايد بر اساس عدالت باشد. آنچه به عنوان معيار انگيزشي در حقوق و دستمزد به حساب مي‌آيد درك عادلانه و منصفانه بودن حقوق و دستمزد از جانب كاركنان است.وجود نظام پرداختي كه كاركنان منصفانه‌بودن آن را بخوبي لمس و حس نمايند از اهم امور در جهت افزايش بهره‌وري به حساب مي‌آيد.بطوركلي افراد بر اساس تئوري برابري آدامز كه يكي از تئوريهاي فرايندي انگيزشي است داده‌هاي خود را(تحصيلات، تجربه، كوشش و وفاداري) را با ستاده‌هايي كه از سازمان دريافت مي‌كنند كه مهمترين و مشهودترين آن نزد افراد حقوق و دستمزد مي‌باشد، مورد بررسي قرار مي‌دهند و بعد با مقايسه ستاده‌هاي ديگري و داده‌هاي خود با داده‌هاي ديگري، اگر احساس عدالت در آنها انگيزش ايجاد خواهد شد.

    4- آموزش كاركنان: آموزش و پرورش كاركنان براي توانمندسازي كساني كه در دستگاههاي دولتي مشغول هستند، امروزه در سراسر جهان يكي از برنامه‌هاي راهبردي مديريت دولتي شناخته مي‌شود، اين بدان دليل است كه همه‌چيز به كيفيت آن گره خورده است. شركت اي بي ام(IBM) در سال 1985، 2 ميليارد دلار بابت برنامه‌هاي آموزش كاركنان خود اختصاص داد، جالب توجه است كه سود خالص اي بي ام در آن سال 6 ميليارد دلار بود. كاركنان ژاپن بطور متوسط ساليانه 28 روز در كلاس‌هاي ضمن خدمت شركت مي‌كنند. آمار و ارقام توجه به آموزش نيروي انساني در كشورهاي راقي نشان‌دهنده اهميت آن در توسعه بهره‌وري مي‌باشد. بقول حكيم و دانشمند چيني كنفوسيوس« اگر براي يكسال ميوه مي‌خواهي گندم بكار اگر براي ده سال ميوه مي‌خواهي درخت بكار و اگر مي‌خواهي براي صدسال زندگيت تامين باشد در فكر ساختن انسان باش» و يا اشاراتي كه انديشمندان ايران زمين در باب اهميت آموزش و فراگيري دانش نموده‌اند، كه نمونه‌اي از آن به قرار زير است:

    چون جهان سراسر آگهي است                                 آنكه بي‌جان است از دانش تهي است

    اعتلاي جان چواي دل آگهي است                             هر كه آگه‌تر بود جانش قوي است

    (جلال الدين مولوي)

    5- تكنولوژي: انتخاب و بكارگيري تكنولوژي مناسب بعنوان ابزار و روشهايي كه انجام كار را موجب مي‌شوند در افزايش و يا كاهش بهره‌وري موثر هستند. انتخاب ابزار، ماشين‌آلات، روش‌ها و ساير ابزارهاي توليد كننده كالا و يا ارائه دهنده خدمات در كاهش هزينه‌ها و افزايش ستاده‌هاي سازمان مي‌توانند موثر باشند.

    6- تشويق و پاداش: كاركنان بايد براي انجام كارها بنحو مطلوب و تداوم در بهتر انجام دادن كار پاداش مناسب دريافت نمايند. مديران در خيلي مواقع به اين موضوع كه پاداش هرچند كوچك بر عملكرد كاركنان تاثير دارد، واقف نيستند. در اين رابطه مثالي از نظر خواهد گذشت: فرض كنيد براي انجام بخشي از كارهاي سازمان از استراحت خود و خانواده‌تان چشم‌پوشي نموده‌ايد و بعد از پايان آن كار جهت تحويل به مدير خود مراجعه مي‌كنيد، مدير شما حتي زحمت لبخندزدن و تكان دادن سر و يا يك ابراز احساسات ساده را نيز به خود نمي‌دهد. آيا شما در انجام مناسب كارهاي محوله همانند گذشته عمل مي‌كنيد و يا دلسرد مي‌شويد؟ بسياري پژوهش‌ها نشان مي‌دهد عدم دريافت پاداش براي عملكرد شغلي استمرار در انجام كارها به نحو مطلوب را كاهش مي‌دهد. مديران شايد بر اين باور باشند كه حقوق و دستمزد دريافتي كاركنان پاداشي هميشگي و مناسب براي آنها است. درست است كه حقوق و دستمزد بعنوان يك عامل مهم در نگهداري و عملكرد كاركنان موثر است اما كاركنان خواهان دريافت پاداش‌هاي مختلف و متنوعي در ارتباط با عملكرد خود مي‌باشند. پاداش مي‌تواند مادي و غيرمادي باشد. پاداش شامل بسياري موارد ساده همانند: لبخندزدن، تشكركلامي، سرتكان دادن به معناي رضايت و… مي‌باشد. بر مديران است تا با استفاده از مشوق‌ها و پاداش‌هاي متنوع و مختلف عملكرد مطلوب در سازمان را توسعه دهند.

     

    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد
    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد

     

    7- فرهنگ سازمان: فرهنگ سازمان نقش مهمي در ارتقاء و يا كاهش بهره‌وري سازمان : مي‌تواند ايفا نمايد. فرهنگ سازمان مي‌تواند تشويق كننده تنبلي وتن‌پروري و يا پركاري و تلاش، كيفيت و دقت در انجام كارها و… باشد. فرهنگ سازمان مي‌تواند مانع بهره‌وري و يا تسهيل كننده آن در مجموعه سازمان باشد.

    پاسخ به سوالاتي كه به صورت نمونه ذيلاً مي‌آيد نشان دهنده توجه و يا عدم توجه فرهنگ حاكم سازمان به بهره‌وري مي‌باشد.

    – نگرش مديران نسبت به افزايش بهره‌وري چيست؟

    – انديشه و نگرش كاركنان نسبت به كار، سازمان و ارتقاء و توسعه جامعه چگونه است؟

    – آيا كاركنان نسبت به كار، سازمان و جامعه علاقه‌اي دارند؟

    – آيا روش‌هاي سازمان در جهت اهميت دادن به نيروي انساني است؟

    – آيا نيروي انساني سازمان در تصميمات مشاركت داده مي‌شود؟

    – آيا عملكرد خوب در سازمان مورد تشويق قرار مي‌گيرد و پاداشي به آن داده مي‌شود؟

    – آيا جلوگيري از اسراف در كاركنان رواج دارد؟

    و…پاسخ به موارد فوق گوشه‌اي از جنبه‌هاي بسياري هستند كه فرهنگ سازمان را تشكيل مي‌دهند. داشتن فرهنگ سازماني كه در راستاي افزايش بهره‌وري حركت نمايد، مي‌تواند بهبود بهره‌وري را براي سازمان و ارتقاء سطح زندگي را در جامعه به ارمغان آورد.

    8- كيفيت زندگي كاري: كيفيت زندگي كاري اشاره به كوشش روانشناسان، جامعه‌شناسان و ساير دانشمندان علوم اجتماعي در راستاي توجه به نيازهاي انساني و قرار دادن آنها در محتوي شغلي است. يعني علاوه بر تخصصي كردن كارها كه مرهون زحمات افرادي همچون آدام اسميت و فردريك تيلور مي‌باشد توجه به نيازهاي رواني كاركنان را موردنظر قرار مي‌دهد. بحث‌هاي طراحي مجدد مشاغل كه با برنامه‌هاي گردش شغل، گسترش شغل و غني‌سازي شغل براي ايجاد كيفيت زندگي كاري معنا مي‌يابد، همه براي بهبود كيفيت و كميت كارهايي است كه توسط كاركنان صورت مي‌گيرد. از ديگر برنامه‌هاي كيفيت زندگي كاري ايجاد محيط كاري بدور از تنش‌هاي عصبي، ايجاد روابطي مبتني بر صميميت، اجازه ابراز عقيده به كاركنان و مشاركت آنها در تصميمات مي‌باشد. بطوركلي سازماني كه برنامه‌هاي كيفيت زندگي كاري را دنبال مي‌كند، افزايش و بهبود بهره‌وري را درون خود شاهد خواهد بود.

    9- سبك و روش مديريت: سبك و روش مديريت سازمان با بهره‌وري ارتباطي مستقيم دارد. بطور مثال، روش و الگوي مديريت مكانيكي در كوتاه مدت بهره‌وري را براي سازمان به ارمغان خواهد آورد و شاخص‌هاي بالاي بهره‌وري را در كليه عوامل(توليد و خدمات) نشان خواهد داد. اما در اين روش(مديريت) رشد بهره‌وري پايدار نخواهد بود و بزودي از سرعت و پايداري آن كاسته خواهد شد. در روش مديريت ارگانيكي علي‌رغم اينكه در ابتدا شاهد رشد چشمگيري در بهره‌وري نخواهيم بود اما در بلندمدت شاهد رشد شاخص‌هاي بهره‌وري در سازمان خواهيم بود. پژوهش‌ها نشان مي‌دهد اگر خواهان رشد بهره‌وري در كوتاه مدت هستيم روش مكانيكي پاسخگو مي‌باشد، اما اگر رشدي مستمر و پايدار در بهبود و ارتقاء بهره‌وري را مي‌خواهيم بايد از روش ارگانيكي در سازمان استفاده نمائيم اين مطلب در دو نمودار شماره 1و2 قابل مشاهده است. البته بيان اين نكته لازم است كه تغيير سبك مديريت در سازمان امري دلخواه و تصادفي نمي‌باشد بلكه شرايطي در ايجاد آن دخيل است كه ما را در انتخاب سبك و سياق مديريت هدايت مي‌كنند. بطور مثال توانايي نيروي انساني، تكنولوژي و… مي‌توانند در انتخاب سبك مديريتي تاثيرگذار باشند.

     

    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد
    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد

     

    بهره‌وري و مديريت دولتي نوين

    در دهه 1980 و اوايل دهه 1990 نگرش جديدي در مديريت دولتي پا به عرصه وجود نهاد. اين نگرش براي پاسخگويي و مقابله با نارسائي‌هايي كه نگرش سنتي و كلاسيك مديريت دولتي با آن روبرو بود، ايجاد شد. اين نگرش با عناوين مختلفي همچون:«مديريت گرايي»،«مديريت دولتي نوين»،«اداره امور دولتي براساس بازار»، و يا«دولت كارآفرين» ياد مي‌شود.مدل سنتي اداره در دهه‌هاي اخير كارايي مناسب خود را از دست داده است. بطوريكه بكارگيري آن موجب افزايش روزافزون هزينه‌ها، نارضايتي ارباب رجوعان، سردرگمي در انجام كارها، افزايش ضايعات كاري، ريخت و پاش‌ها و… شده است.مديريت گرايي يا مديريت دولتي نوين روشي است كه در جستجوي بكارگيري روش‌ها، فنون و ابزارهاي مديريتي در بخش دولتي است. بطوريكه سازمان‌هاي دولتي نيز مانند بخش غيردولتي با كارائي و بهره‌وري مناسب به ارباب رجوعان ارائه خدمت نمايند. اين نگرش تاكيد بر: برنامه‌ريزي منابع انساني، سنجش عملكرد كاركنان بر اساس استانداردها و شاخص‌هاي تعيين شده، تاكيد بر نتايج، كاهش تصدي‌گري دولت، ترويج نظم و انضباط در سازمان و… در بخش دولتي دارد.مديريت دولتي نوين براي افزايش بهره‌وري در بخش دولتي به دنبال دستيابي به اهداف زير است:

    1- اين مدل دستيابي به نتايج را به جاي توجه به فرايند كه در الگوهاي سنتي اداره امرو عمومي مرسوم بود، مورد عنايت قرار مي‌دهد. اين امر مستلزم ايجاد استانداردهاي مشخص عملكردي مي‌باشد كه بتوان سازمانها را براساس آن مورد قضاوت و ارزيابي قرار داد.

    2- ايجاد انعطاف در قوانين و مقررات  و كاهش آنها و بطور كلي ايجاد انعطاف در شرايط كاري براي انجام بهتر كارها در دولت بايد مقررات زدايي را بكار بگيريم. اگر مقررات‌زدايي در بخش خصوصي به اين دليل كه انرژي‌هاي كاري اعضاي خود را آزاد مي‌كند، داراي معنا مي‌باشد در اين صورت امكان دارد مقررات زدايي بخش عمومي به نيروبخشيدن آن كمك نمايد. كاركنان بخش دولتي بايد در انجام امور احساس آزادي عمل بيشتري نمايند. بيشتر افراد، كاركردن در محيطي كه در آنجا هر ابتكاري با ترديد نگريسته مي‌شود و هر تصميم بحث‌انگيزي محكوم مي‌شود را دوست ندارند. در سالهاي زيادي مشاهده مي‌شود، دولت در گسترش سيستم‌هاي كنترل مديريت و افزايش فزاينده فرايندهاي مشروح اداري درگير شده است. اين فرايندهاي مديريت برتري را ايجاد نكرده است، بلكه بجاي آن بارمديريتي را ايجاد كرده است. اين حركت‌ها محتوي را در هم مي‌شكند، سازمانها و كارمندان آن بي‌اعتبار مي‌شوند، عناصر اصلي هدايت سازمان دچار مشغله فكري بي‌ثمر مي‌شوند و مشاهده مي‌شود سيستم‌هاي مديريتي، كمكي به مديريت نمي‌كنند. بايد از نگرش كنترلي به سوي اين نگرش معطوف شد كه«چگونه مي‌توانم به انجام ماموريت اين سازمان، كمك كنم؟» ترويج شعاري كه هربوروكرات را به«رفتن به وسيله كتاب(مقررات)» تشويق مي‌كند بايد كم‌رنگ شود.

    3- پاسخگو و مسئول نمودن كاركنان و سازمان‌ها. ابتدا لازم است مفاهيم مسئوليت و پاسخگوئي مورد بررسي قرار گيرد. در فرهنگ‌هاي لغات مسئوليت به صورت موظف بودن، مورد سوال بودن در مورد انجام كاري، تعريف شده است و پاسخگويي اين‌گونه تعريف شده است:«فرايندي كه ضمن آن همه اعضاء سازمان در برابر اختيارات و وظايف محوله بايد جوابگو باشند». از نظر اداره امور عمومي، پاسخگويي يعني«كاركنان سازمان در هر رتبه و مقامي بايد سرزنش و يا ستايش ناشي از اخذ يك تصميم يا انجام يك اقدام را بپذيرند». بنابراين كاركنان در هررده سازماني در برابر يك مقام ارشدتر از خود در برابر اقداماتشان پاسخگو مي‌باشند. اما مسئوليت:«هر شخصي كه داراي زيردست مي‌باشد در برابر اقدامات آنها مسئول است». به عبارت ديگر پاسخگوئي فردي است، اما مسئوليت جمعي است، در پاسخگوئي، كاركنان در برابر اقدامات خود مسئول مي‌باشند اما در مسئوليت مدير براي اقدامات زيردستان مسئول شناخته مي‌شود. بطور مثال: وزير، مسئول اقدامات و كارهاي انجام شده توسط كاركنان وزارتخانه خود مي‌باشد. لازمه يك جامعه مردم‌سالار، پاسخگوبودن مشخص و مناسب سازمان‌هاي دولتي در برابر مردم است. مردمي كه دولتمردان را به عنوان نمايندگان خود براي اداره امور عمومي جامعه برگزيده‌اند. الگوي مديريت گرايي يكي از جهت‌هاي خود را حركت به سوي«پاسخگويي فعال» قرار داده است. پاسخگويي در برابر نتايج كار و روشن بودن مسئوليت مديران، كاركنان، مديران و سازمانها را هوشيار مي‌كند تا در انجام كارهاي خود دقت لازم را مبذول دارند. افراد وسازمان‌هايي كه دچار ابهام در مسئوليت و پاسخگويي هستند عدم كارايي و اثربخشي در انجام امورآنها بخوبي مشاهده مي‌شود. چه بسيار كشورهاي جهان سوم بدليل مبتلابودن به اين نقيصه، سازمان‌هاي دولتي آنها از بهره‌وري مطلوب به دور است.

    4- واگذاري بخش‌هاي زيادي از وظايف دولت بصورت قرارداد به پيمانكاران بخش خصوصي بطوريكه دولت امور تصدي‌گري خود را كاهش دهد و حاكميت خود را تقويت نمايد. برخي از دانشمندان اداره در راستاي حمايت از اين مفهوم بيان مي‌كنند:«هدايت كردن قايق به جاي پاروزدن»

    5- مورد توجه قراردادن ارباب رجوعان. اغلب ادارات دولتي با پيروي از الگوي سنتي اداره در ارائه خدمات كيفيت مطلوب را رعايت نمي‌كنند. ارباب رجوعان، چه بسيار با كاركناني مواجه مي‌شوند كه نسبت به انجام كار آنها بي‌تفاوت هستند. اما الگوي مديريت دولتي نوين يكي از عوامل رسيدن به بهره‌وري سازماني را عنايت و توجه به ارباب رجوع مي‌داند. يكي از عوامل سنجش اثربخشي سازمان‌هاي دولتي سنجش كيفيت خدمات دولتي به ارباب رجوعان است. براي سنجش رضايت يا عدم رضايت آنها مي‌توان از طريق صندوق‌هاي پيشنهادات، ايجاد نظام پيگيري شكايات، اختصاص خطوط تلفن آزاد، مصاحبه با ارباب رجوعان و يا نظرسنجي از ايشان رضايت يا عدم رضايت آنها را دريافت كرد.

    6- تفويض بيشتر اختيارات در واگذاري اختيارات به نكات زير توجه شود:

    الف- به كساني كه نزديك به امور و فعاليت‌هاي سازمان هستند، قدرت تصميم‌گيري را بدهيد. سطوح مديريت را كاهش دهيد. زيرا هم موجب افزايش هزينه‌هاي سازمان مي‌شود و هم در حصول به اهداف اختلال ايجاد مي‌نمايد.

    ب- كاركنان را آموزش دهيد تا آنها بتوانند با استفاده از تكنولوژي به روز كارها را به بهترين شكل ممكن و در سرعت كمتري انجام دهند.

    پ- مديريت رده بالاي سازمان بايد پشتيبان تصميات كاركنان رده پايين سازمان باشد.

    7-  توجه به كارائي در بخش دولتي، كارايي منحصر به بخش خصوصي و صنعت نمي‌باشد بلكه بخش اداره امور دولتي و خدمات نيز بايد كارايي را مدنظر قرار دهند. هرچند ممكن است در خيلي مواقع بدلايل: سياسي و استراتژيك اثربخشي اولويت خود را بركارايي در امور دولتي تحميل نمايد. تحقق كارايي در دولت با رعايت موارد زير تسهيل مي‌شود:

    الف- حذف برنامه‌هاي تكراري بدون ثمره و نتيجه، همچنين حذف برنامه‌هايي كه بخش زيادي از درآمد عموم مردم به آنها تعلق مي‌گيرد اما حاصل و سود آن نصيب بخش قليلي از افراد جامعه مي‌شود.

    ب- كاهش هزينه‌هاي مربوط به دريافت ماليات و ساير درآمدهاي دولتي از طريق استفاده از ابزارها وروش‌هاي مناسب و فرهنگ سازي.

    پ- استفاده از روش‌هاي نوين در ارائه خدمات

    ت- حذف مقررات زائد اداري كه موجب بيشتر شدن گردش كارها و سردرگمي ارباب رجوع مي‌شود.

    ث- تشويق روش‌هاي بازرگاني و رقابتي در بخش دولت.

    ج- تاكيد بر ارائه فراورده‌هاي«مطلوب‌تر و باارزش‌تر»

    چ- ايجاد زمينه‌هايي كه موجب خلاقيت و نوآوري در كاركنان مي‌شود.

    ح- واگذاري قدرت تصميم‌گيري در پايين بودن سطوح ممكن سازمان.

    8- حركت به سوي جداسازي واحدها در بخش دولتي، تقسيم واحدهاي بزرگ دولتي به واحدهايي كوچك موجب استفاده از مزيت فرانشيز، مديريت بهتر واحدها و افزايش كارايي در بخش دولتي مي‌شود.

    9-  تاكيد بيشتر بر نظم و انضباط و جلوگيري از اسراف منابع انضباط كاركنان و دقت در استفاده منابع و جلوگيري از ريخت و پاش‌هاي اضافي مي‌تواند موجب بازده بيشتر با منابع كمتر در بخش دولتي شود.

     

    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد
    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد

     

     

    بهره‌وري و تئوري انتخاب عمومي

    تئوري انتخاب عمومي را مي‌توان يكي از حركت‌هاي بخش عمومي به سوي ارتقاء بهره‌وري دانست. اين تئوري با واقع‌گرايي بيشتر و دورشدن از آرمان‌گرايي اداره امور دولتي سنتي يا كلاسيك(مفاهيمي كه در ديدگاه‌هاي ماكس وبر، گودنو و ويلسون قابل مشاهده است) خواهان جهشي بسوي بكارگيري بهتر منابع است.تئوري انتخاب عمومي بدنبال حداكثر نمودن حق انتخاب افراد در بوروكراسي است الگوي سنتي بوروكراتيك فاقد مشوق‌هاي لازم جهت تحريك افراد مي‌باشد. الگوهاي سنتي تا حد زيادي آزادي فردي را محدود مي‌كنند. همچنين قدرت بوروكراسي انتخاب را از افراد مي‌گيرد. براساس اين تئوري فرد اقدام كننده عقلايي است و در تصميم‌گيريها در جستجوي يافتن بيشترين سود و كمترين هزينه است. افراد برطبق اين تئوري نفع طلب، خودخواه و در رفتار با آنها اين مساله مشاهده مي‌شود. اين مفروضات را مي‌توان در انواع محيط‌ها از جمله در بوروكراسيها بكار گرفت. براساس اصول استاندارد رفتار عقلايي بوروكراتها نيز بدنبال به حداكثر رساندن سود خود(قدرت، منزلت، درآمد و…) مي‌باشند. الگوي وبري بوروكراسي اشاره به بوروكراتهايي دارد كه فاقد علايق شخصي هستند و با آرمانهاي عالي‌تر مانند خدمت به كشور(منافع عمومي) برانگيخته مي‌شوند. از منظر تئوري انتخاب عمومي اينگونه محرك‌ها غير منطقي مي‌باشند و تا زماني كه در راه توسعه و تشويق اين مولفه‌ها حركت نمائيم شاهد كارايي و اثربخشي مطلوب در نظام بوروكراسي نخواهيم بود.

    تئوري انتخاب عمومي با بهر‌ه‌گيري از نظريات اقتصاد خرد، استفاده از سبك‌هاي رايج در بازار و بخش خصوصي  و توجه به منافع فردي، بدنبال كاهش هزينه‌هاي بوروكراسي، افزايش كارايي و اثربخشي مي‌باشد.بطوركلي مديريت دولتي نوين در جستجوي رسيدن به مواردي مشتمل بر: كنترل و نظارت بر منابع مالي سازمان ، كاهش نيروي انساني ناكارآمد، استقرار سيستمي كه بر صرفه‌جويي و كارايي تاكيد داشته باشد، استقرار نظام پرداخت براساس شايستگي و عملكرد كاركنان، برنامه‌ريزي كوتاه مدت براي سنجش قابل لمس برنامه‌ها و تاكيد بر پاسخگويي نسبت به كارهاي محوله مي‌باشد. بنابراين همانطور كه ملاحظه مي‌شود اين نگرش در جستجوي تحولي براي ارتقاء و بهبود بهره‌وري در نظام دولتي است.

    پيشنهادات:

    با توجه به بحث‌هايي كه از نظر گذشت به عنوان جمع‌بندي مطالب پيشنهاداتي در راستاي ارتقاء و بهبود بهره‌وري در سازمان‌هاي دولتي به شرح زير مي‌شود:

    1- كوچك‌سازي سازمان‌ها، در دهه‌هاي گذشته سازمان‌ها بدنبال گسترش فيزيكي خود بودند اما امروزه كوچك‌سازي اندام سازماني حركتي به سوي كمال مطلوب شناخته مي‌شوند.

    2- عقلايي و علمي نمودن فرايند توليد و ارائه خدمات سازمان، استفاده از روش‌هاي علمي، حذف فرايندهاي سنتي و استفاده از تكنولوژي مناسب، از مواردي است كه مي‌توان در اين راه از آنها بهره گرفت.

    3- بكارگيري روش‌هاي مديريت مشاركتي در سازمان(حداقل در بخش‌ها و واحدهايي كه بكارگيري آن داراي سودي بيش از هزينه آن مي‌باشد).

    4- طراحي مجدد مشاغل. بطوريكه مشاغلي همراه با نشاط، چالش و انگيزاننده براي كاركنان فراهم شود.

    5- گسترش روحيه خلاقيت و نوآوري در سازمان، بطوريكه سالانه به كاركناني كه پيشنهادات جديدي در جهت كاهش ضايعات، اتلاف وقت و افزايش بهره‌دهي سازمان مي‌نمايند. پاداش‌هائي اهدا شود و در حضور ديگران از ايشان قدرداني به عمل آيد.

    6- تجديد ساختار سازمان‌ها، در اين راستا سازمان‌هايي كه كارهاي مشابه انجام مي‌دهند(سازمان‌هاي موازي) در هم ادغام شوند و منابع انساني و مادي آنها در بخش‌هاي جديد بكار گرفته شوند.

    7- عنايت به آموزش و پرورش كاركنان. تقويم‌هاي آموزشي براي كاركنان در همه سطوح سازمان تهيه و اجرا شود.

    8- توسعه پژوهش‌هاي كاربردي براي اصلاح و بهبود روش‌ها بصورت مداوم و مستمر.

    9- توسعه، تشويق، تبليغ و حمايت وجدان كار، نظم و انظباط كاري در سازمان.

    10- ايجاد آموزش‌هاي مقتضي در جهت تغيير نگرش‌ها و فرهنگ سازماني كه در تقابل با بهره‌وري است.

    11- توسعه مفهوم«ارباب رجوع محوري» يا«مشتري محوري» در سازمان اين امر مي‌تواند ديدگاه منفي سنتي را نسبت به بوروكراسي‌هاي دولتي در اذهان عمومي پاك نمايد.

    12-  سازمان‌هاي دولتي با ايجاد منشور اخلاقيات سازماني مي‌توانند كاركنان خود را از نظر اخلاقي ملزم به انجام كارها به نحو مطلوب نمايند.

    13- قدرت اخذ تصميم در پايين‌ترين سطحي كه همه عناصر اساسي اطلاعات در آنجا قرار دارند، تفويض شود.

    14- ايجاد طرح‌هاي پاداش بر اساس بازده كار فرد يا گروه تنظيم شود.

    15- طرح‌هاي حقوق و دستمزد طوري تهيه شود كه كاركنان پيوند آن را با بهره‌وري بخوبي درك نمايند.

    16- توجه به مديريت زمان: بطوريكه از زمان بخوبي استفاده شود. در اين راستا چند توصيه به شرح زير پيشنهاد مي‌گردد:

    الف- نسبت به انجام كارهاي روزمره تنظيم برنامه نمائيد. تعيين اهداف و اولويت بندي بين آنها فراموش نشود.

    ب- ميز محل كارتان را از آشفتگي و بهم ريختگي دور كنيد.

    پ- در برابر خواسته‌هاي ديگران به سرعت جواب ندهيد، ابتدا كمي تامل نمائيد، سپس پاسخ دهيد.

    ت- مجراي ارتباطي(تلفن، نامه، يادداشت و…) خود با ديگران را به درستي انتخاب كنيد.

    ث- بسياري از افراد به اين امر عادت كرده‌اند كه كارها و امور ساده را به سرعت انجام دهند و كارهاي سخت و دشوار را به تعويق اندازند. اين كار مي‌تواند پيامدهاي خطرناكي را بهمراه داشته باشد.

  • بازاريابي و مديريت بازار

    • بازاريابي و مديريت بازار
    • تعريف بازاريابي و مديريت بازار

         بازاريابي و مديريت بازار يکي از شاخه هاي مهم دانش مديريت است که وظيفه اصلي آن شناخت نيازها و خواسته هاي انساني و رفع آنها از طريق فرايند مبادله منابع مي‏باشد.

     

    • انواع کالا

    1- محصولات فيزيکي

    2-خدمات

    3- ايده ها، عقايد و انديشه‏ها

    4- سازمانها، مکانها، فعاليتها

    • عوامل تشکیل بازار

    1- عرضه کننده

    2- تقاضا کننده 

    3- نياز يا احتياج    

    4- قدرت خريد

     

    • تعاريف بازاریابی
    • بازاريابي در بازرگاني پيشرفته به معني طيف وسيعي از فعاليتهاي تحقيقاتي، طراحي،تدارکات، توليد، بيمه، کنترل کيفيت، انبارداري، آماده سازي براي مصرف، تعيين قيمت، تعيين عوامل فروش، شناسايي مشتري، بسته بندي، فروش و خدمات پس از فروش است به طوري که توزيع وانتقال کالا به مصرف کنندگان دور و نزديک را تسهيل نمايد.

     

    • هدفهاي رفتاري

    از دانشجويان محترم انتظار مي رود پس از مطالعه اين فصل بتوانند:

    1- انواع بازارها را از ديدگاههاي مختلف شرح دهند.

    2- محيط بازاريابي را توضيح داده و انواع آن را نام ببرند.

    3- عوامل تشکيل دهنده محيط خرد موسسه را توضيح دهند.

    4- محيط کلان موسسات را توصيف نموده و هر يک از عوامل آن را شرح دهند.

    5- واکنشهاي مختلف شرکتها را در برابر محيط بازاريابي بيان نمايند.

    • بازار رقابت کامل
    • اطلاعات در اين بازار به طور وسيع در اختيار همگان قرار دارد و افراد از وضع بازار و قيمتها اطلاعات کافي و لازم را دارند.
    • کالاهاي عرضه شده در بازار يکسان، متحدالشکل و همگن بوده و هيچ برتري نسبت به هم ندارند.
    • و در نهايت با توجه به شرايط فوق هيچ موسسه اي در بلندمدت سودي بيش از سود معمول و متعارف در بازار به دست نمي آورد.

     

    • بازار رقابت انحصاري

    اين بازار صورت غالب بازارهاي امروزي است که نه بصورت

     رقابت کامل هستند و نه به صورت انحصار کامل، يعني وضع

     بينابين دارند.

    • انواع بازار

     

     

    • هدفهاي رفتاري

    از دانشجويان محترم انتظار مي رود پس از مطالعه اين فصل بتوانند:

    1- ضرورت تقسيم بازار را بيان نمايند.

    2- سير تکاملي تقسيم بازار را شرح دهند.

    3- ضوابط و معيارهاي مختلف تقسيم بازار را توضيح دهند.

    4- عوامل موثر در تقسيم بندي بهينه بازار را توصيف نمايند.

    5- استراتژيهاي مختلف تعيين بازار هدف را با هم مقايسه نموده و آنها را ارزيابي نمايند.

    6- عوامل موثر بر انتخاب استراتژي بازاريابي را نام برده و تحليل کنند.

    • هدفهاي رفتاري

     

    از دانشجويان عزيز انتظار مي رود پس از مطالعه اين فصل بتوانند:

    1- نقش خريداران را در سرنوشت موسسات امروزي توضيح دهند.

    2- زنجيره خدمت- سود را با ترسيم شکل، شرح دهند

    3- انواع بازارها را با توجه به سه عنصر پول، اشتياق و نيز نام ببرند.

    4- هفت O (او) بازاريابي را به طور کامل شرح دهند.

    5- انواع شيوه هاي بازاريابي را به طور کامل تشريح نمايند.

    6- نيازهاي مختلف خريداران را با توجه به ميزان توسعه يافتگي بازارها بيان کنند.

    7- عوامل فردي موثر در رفتار مصرف کنندگان را تجزيه و تحليل نمايند.

     

    • سوالات مهم در بازاريابي و کشف نياز مشتريان

    5- عمليات خريد مصرف کنندگان چگونه است و آنها به چه طريقي اقدام به خريد مي کنند؟ operations

    6- افراد چه موقع و در چه موقعيت هايي در بازار اقدام به خريد مي‏نمايند؟ occasions

    7- مصرف کنندگان در بازار از کجا و کدام فروشگاهها خريد مي کنند؟ outiets

    • محرک هاي بازاريابي

    2- محرکهاي محيطي: شامل عوامل و شرايط اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي، تکنولوژيکي و… که اينها هم هر کدام با توجه به زيرمجموعه هاي خود بر تصميم گيري نهايي خريدار مبني بر خريد يا عدم خريد محصول، اثر مي‏گذارند.

     

    • هدفهاي رفتاري

    از دانشجويان محترم پس از مطالعه اين فصل بايد بتوانند به سوالات زير جواب دهند:

    1-عوامل موثر بر روي پيش بيني نادرست تقاضا را بيان کنند.

    2- مشکلات ناشي از برآوردهاي نادرست تقاضا را بيان کنند.

    3- تعريف درستي از واژه فروش در علم بازاريابي ارائه دهند.

    4- سهم بازار مطلق و سهم بازار نسبي موسسات را توصيف نمايند.

    5- مدلهاي کمي و کيفي پيش بيني را نام برده و هر يک را توضيح دهند.

    6- نقش درک صحيح آينده را در پيش بيني درست تقاضا شرح دهند.

    • معايب برآورد بيشتر از ميزان واقعي تقاضا

    5- تضعيف وضع رقابتي شرکت در مقابله با رقباء و از دست دادن بخشي از سهم بازار

    6- تراکم موجوديهاي جنسي از مواد اوليه و خام گرفته تا کالاهاي در جريان ساخت و کالاهاي ساخته شده در انبار و افزايش هاي هزينه هاي انبارداري

    7- دست زدن اجباري به تخفيفات نقدي فروش بيش از حد لزوم به منظور فروش کالاهاي اضافي و مازاد

     

    • مدل دلفي

     پاسخ ها را بررسی و آنها را همراه باجواب ساير متخصصان باز به همه جواب دهندگان ارسال واين کار را آنقدر تکرار مي کند تا اجماع لازم در مورد پيش بيني فروش حاصل شود.

    • شرايط استفاده از مدل بررسي قصد خريداران

    4- آنان در طول زمان تغيير عقيده نداده و به همان نحوي عمل نمايند که در پاسخ به سوالات عنوان نموده اند.

    5- تحقيق و استعلام از مشتريان پرهزينه نبوده و در حد توانايي مالي شرکت باشد.

     

    • هدفهاي رفتاري

    انتظار مي رود پس از مطالعه اين فصل دانشجو بتواند:

     

    1- اهداف حاکم بر يک سيستم بازاريابي را شرح دهد.

    2- فرق اساسي بين رسالت و اهداف شرکت ها را توضيح دهد.

    3- سير تکاملي جايگاه بازاريابي را در ساختار تشکيلاتي موسسات تبيين نمايد.

    4- عوامل موثر در سازماندهي بازاريابي شرکتها را شرح دهد.

    5- انواع ساختارهاي سازماني واحد بازاريابي را توصيف نمايد.

    6- چهار سطح سازماني را در زمينه برنامه ريزي استراتژيک بيان نمايد.

    7- چالشهاي مهم سازمان بازاريابي را توضيح دهد.

     

    • محاسن ساختار سازماني

     

     

     

     

     

     

    • معايب ساختار سازماني

    الف) ايجاد پيچيدگي و تضاد سازماني به جهت وجود اهداف متفاوت مديران محصول و مديران بازار و نيز تعارض هاي ناشي از وجود دو مافوق براي هر کارکند در هر بخش

    ب) هزينه بر بودن و عدم انعطاف پذيري سازماني به دليل اضافه شدن لايه‏هاي مختلف مديريتي

     

    • سطوح سازماني و برنامه ريزي استراتژيک

    ج- سطح سوم. همچنان که فوقاً اشاره شد، به اين سطح، سطح مديريت واحدهاي خودگردان اطلاق مي شود که کار اصلي آن تهيه و تنظيم برنامه هاي استراتژيک براي واحدهاي متعلق به خود است.

    د- سطح چهارم. که سطح مديريت محصول ناميده مي شود، مسئوليت تهيه وتنظيم برنامه هاي بازاريابي محصول را برعهده دارد.

     

    • هدفهاي رفتاري

    از دانشجويان محترم انتظار مي رود پس از مطالعه اين فصل بتوانند:

    1- نقش قوانين بازاريابي را در يک برنامه ريزي خوب و بهينه توضيح دهند.

    2- حيطه هاي مهم بازاريابي موسسات را شرح دهند.

    3- راهها و شيوه هاي مناسب، تشخيص يک برنامه بازاريابي موثر را بيان نمايند.

    4- منافع حاصل از برنامه ريزي در موسسات را شرح دهند.

    5- فرايند برنامه ريزي بازاريابي را تشريح نمايند.

    6- گامهاي اساسي در برنامه ريزي را توصيف نمايند.

    7- ماهيت و محتواي يک برنامه عملياتي بازاريابي را تحليل نمايند.

    8- دلايل اصلي در پياده کردن يک برنامه بازاريابي را توشيح دهند.

    9-وجه تمايز بين کالا وخدمت را بيان نمايند.

    10- بازاريابي در موسسات بيمه را شرح دهند.

     

    • برنامه ريزي بازاريابي

     

     

    • چگونگي تشخيص يک برنامه بازاريابي متناسب

    4- آيا استراتژيهاي موسسه سنجيده وهماهنگ هستند واينکه آيا شرکت، ابزار درستي را به کار گرفته است؟

    5- مديران تنظيم کننده برنامه ها، ميزان نيل به اهداف را چقدر برآورد نموده اند؟

    6- اگر در هر بخش فقط 80 درصد بودجه برآوردي تصويب شود، مدير هر يک از بخشها چه فعاليتها واقداماتي را از بخش خود حذف خواهند نمود؟

    7- اگر به جاي حذف 20 درصد بودجه درخواستي، 20 درصد نيز به آن اضافه نماييم، مدير هر بخش چه فعاليتهايي را به فعاليتهاي قبلي پيش بيني شده خود اضافه خواهد نمود؟

     

    • قوانين بنيادي مديريت بازار

    ج) آيا چارچوب برنامه هاي بازاريابي، استاندارد است و از نرم افزارهاي کامپيوتري در حدي استفاده مي کند که همه مديران در سطوح مختلف سازمان به آن برنامه ها دسترسی داشته باشند؟

    • منافع برنامه ريزي

    4- برنامه ريزي موجبات پيشرفت و توسعه سريع سازمانها را فراهم مي آورد.

    5- برنامه ريزي به بيان روشن تر اهداف، استراتژيها و خط مشي هاي اجرايي سازمان کمک مي نمايد.

    6- برنامه ريزي باعث آسان تر شدن تبادل افکار بين مديران اجرايي موسسه مي‏شود.

     

    • هدفهاي رفتاري

    از دانشجويان عزيز انتظار مي رود، پس از مطالعه اين فصل بتوانند:

    1- ابزار و مفاهيم لازم براي تصميم گيري را نام برده و هر يک را  به اختصار شرح دهند.

    2- در مورد 4P فروشنده و 4C مشتري توضيحات لازم را ارائه نمايند.

    3- تصميمات عمده بازاريابان را در مورد آميزه محصول شرح دهند.

    4- انواع تصميمات مديريتي را در مورد گسترش خط محصول با رسم نمودار توضيح دهند.

    5- عوامل اصلي موثر در تصميم گيري در مورد آميزه قيمت را بنويسند.

    6- در مورد اهداف بازاريابي موسسات توضيحات لازم را ارائه نمايند.

    7- تصميمات مربوط به کانالهاي توزيع محصولات را توضيح دهند.

    8- علل پيچيدگي تصميمات بازاريابي را شرح دهند.

     

    • ابزار و مفاهيم لازم براي تصميم گيري

    9- زنجيره عرضه

     

    10- رقابت

     

    11- محيط بازاريابي

     

    12- آميخته هاي بازاريابي

     

    13- فلسفه هاي بازاريابي

     

    • محاسبه ارزش

     

     

     

     

     

     

    • هدفهاي رفتاري

    دانشجو پس از مطالعه اين فصل بايد بتواند:

    1- لزوم تحقيقات در بازاريابي امروزي را شرح دهد.

    2- نقش تحقيقات در فرايند تصميم گيري مديران را توضيح دهد.

    3- تحقيقات بازاريابي را به وضوح تعريف نمايد.

    4- فرايند کامل يک تحقيق بازاريابي را با رسم شکل تشريح نمايد.

    5- هفت C لاتين رابط بين مدير و محقق را بيان نمايد.

    6- انواع تحقيقات بازاريابي را به اجمال شرح دهد.

    7- دبليوهاي ششگانه (6W) تحقيقات توصيفي را ذکر نمايد.

    8- روشهاي موجود جهت جمع آوري داده ها در تحقيقات اکتشافي  را بيان نمايد.

    9- در مورد 10S (ده اس)، 5M (پنج ام) و روش گروه متمرکز توضيحات شفاف ارائه نمايد.

    10- تکنيک هاي سه گانه مصاحبه هاي عمقي را توضيح دهد.

    11- تکنيک هاي فرافکن را نام برده و هر يک را به اختصار شرح دهد.

    12- روشهاي جمع آوري اطلاعات در تحقيقات توصيفي را به اجمال بيان نمايد.

    • تعريف تحقيقات بازاريابي

     

     

     

     

     

     

    • تحقيقات توصيفي
    • مطالعات مربوط به تصورات مشتريان به منظور تعيين و تشريح تصورات مردم از سازمان يا کالاهاي توليدي آن.
    • مطالعات توصيفي مربوط به توزيع کالا از طريق تعيين تعداد توزيع کنندگان و محلهاي توزيع آنان.
    • مطالعات مربوط به قيمت يعني تعيين نوع و ميزان واکنش مردم به تغييرات قيمت کالا و دامنه تغييرات آن.
    • و مطالعات مربوط به تبليغات و توصيف تاثير يک برنامه ويژه تلويزيوني يک يک نشريه معين بر روي مصرف کنندگان

     

    • اهداف رفتاری

    دانشجويان محترم پس از مطالعه اين فصل بايد بتوانند:

    1- سيستم بازاريابي را تعريف نمايند.

    2- سيستم هاي چهارگانه فرعي يک سيستم بازاريابي را نام برده و هر يک را به اجمال شرح دهند.

    3- سيستم هاي اطلاعاتي غيرمتمرکز را توضيح دهند.

    4- سيستم هاي سه گانه توزيع را بيان نمايند.

    5- انواع مدلهاي بازاريابي (مدلهاي برنامه ريزي استراتژيک) را نام ببرند.

    6- مدل موقعيتي بازار- محصول را به طور کامل شرح دهند.

    7- مدل گروه مشاوره بوستون (ماتريس  BCG ) ماتريس را توضيح دهند.

    8- مدل جنرال الکتريک (GE) را به طور کامل توصيف نمايند.

    9- مدل استراتژي عمومي پورتر (PGS) را شرح ىهنىز

    10- نقاط قوت و ضعف اصلي مدلهاي برنامه ريزي را بيان نمايند.

     

    • ارزيابي سيستمهاي بازاريابي

    4- آيا سيستم براي تک تک پرسنل فروش شرکت، سهميه فروش مناسب را تعيين نموده است؟

    5- آيا سيستم از روشهاي کنترلي کارا و مناسبي به منظور حصول اطمينان از نيل به اهداف بلندمدت، ميان مدت و کوتاه مدت برخوردار است؟

    6- آيا در داخل سيستم فعاليتهاي تحقيق و توسعه (R&D) به اندازه کافي و لازم صورت مي‏گيرد؟

    7- آيا قبل از توليد انبوه و عرضه محصول به بازار يا بازارهاي هدف، عمليات سنجش بازار صورت مي گيرد.

    8- آيا هزينه هاي مختلف بازاريابي براي مثال هزنيه تحقيقات، تبليغات، روابط عمومي و امثال آنها به طور دقيق و مداوم مورد محاسبه قرار مي گيرد؟

     

    • نقاط قوت مدل هاي بازاريابي

    5- تخمين ومحاسبه نيازهاي بازاريابي و ساير منابع لازم براي واحدهاي استراتژيک موسسه

    6- تمرکز بر روي مزيتهاي استراتژيک ويژه و مهم

    7- امکان مقايسه عملکرد موسسه با اهداف تعيين شده

    8- کشف اصول و رويه هايي براي بهبود وضع موسسه

    9- پيگيري اقدامات رقباء و روندهاي بلندمدت محيطي

     

    • نقاط ضعف مدل هاي بازاريابي

    5- عدم امکان برآورد دقيق شرايط محيطي (مثل شرايط اقتصادي جامعه و شرايط اقتصاد جهاني)

     

    6- امکان برآورد و ارزيابي بيش از حد واقع سهم بازار

     

    7- دخالت بيشتر مديران و برنامه ريزان ستادي نسبت به مديران اجرايي که واقعاً در جريان کامل وضع موسسه و بازار مي باشند.

     

    • پرورش و آزمون ايده ها
    • در اين مرحله ايده يا ايده هاي جذاب منتخب، پرورش داده شده
    • و مفهوم عيني براي مشتريان پيدا مي کنند، کالا قبل از توليد
    • براي آنها معني و مفهوم پيدا کرده و قابل تجسم   مي شود.

     

     

     

     

     

                                           

     

     

     

        

     

     

     

     

  • راهکارهای افزایش فروش در بازار رقابتی

    راهکارهای افزایش فروش
    در
    بازار رقابتی


    هیچ فردی کارشناس فروش متولد نمی شود بلکه تربیت می شود. فروش ذاتی نیست بلکه اکتسابی است.”
    رفتار فروش

     

     ده پرسش کلیدی برای راه کارهای فروش بیشتر

    1– چرا مردم از من می خرند؟ (علل وعوامل خرید مشتریان از من)

     

    2– چرا مردم از من نمی خرند؟( علل وعوامل عدم خرید مشتریان از من)

     

    3– چه کنم که مردم بیشتر از من بخرند؟ ( راه کارها وروشهای افزایش خرید از من ونخریدن از رقبای من)

    4– چرا من از فروشنده خاصی میخرم؟

     

    5-چرا من از فروشنده خاصی نمیخرم؟

     

    6-فروشنده خاص چه باید انجام دهد تا من از او بیشتر بخرم؟

    ده پرسش کلیدی برای راه کارهای فروش بیشتر

    7– مهمترین علل وعوامل موفقیت فروشندگان موفق چه بوده است؟

     

    8– مهمترین علل وعوامل موفقیت من چه بوده اند؟

     

    9– مجموعه عوامل وعلل خرید یا عدم خرید کدامند؟

     

    ده پرسش کلیدی برای راه کارهای فروش بیشتر

     

    10-چگونه با استفاده از عوامل شناسائی شده خرید یا عدم خرید ،به اهداف بازاریابی  و وظایف فروش خود سریعتر وبهتر دست یابم؟

     

    اهداف اساسی بازاریابی عبارتند از :

    • vتشویق و ترغیب مشتریان فعلی برای خرید بیشتر

     

    • vجذب و جلب خریداران کلیدی رقبا

     

    • vجذب و جلب مشتریان ومصرف کنندگان جدید وبالقوه

     

    • بازگرداندن مشتریان ناراضی و از دست داده

     

     

    • vمدیریت ارتباط با مشتریان و ایجاد روابط پایدار با ذینفعان .

     

    • جایگاه سازی ، شناسه (برند) معتبر وخوشنامی در بازار .

     فروش را با شعار و باور

    KEEP  IT   SIMPLE   SOLUTIONS

    یعنی

    حفظ راه حلها وگامها ی ساده آغاز و دنبال کنید تا موفق شوید

    KISS

    KEEP IT  SATISFYING SELLING

    فروش رضایتمندانه  

      KEEP IT  SUSTAINABLE SELLING

    فروش پایدار

           KEEP IT  SUPERIOR SELLING

    فروش برتر

    چرا مشتری محصولی را میخرد؟

    چرا مشتری محصولی را نمیخرد؟

    مدل چهار «ع» موفقیت

    مدل «کار»

    مدل« سازندگی وبالندگی»

    موتور شش سیلندر فروش

     

    حرفه ای کیست؟

    • توکل

    اعتقاد به خداوند برای حفظ آرامش در برابر ناملایمات و سختی ها

    • تعهد

    پای بندی به اصول، قواعد، ضوابط، ارزشها، اخلاق و فرهنگ مربوطه

    • تخصص

    استفاده از دانش وتجربه ومعلومات روز در حرفه

    • تعلق

    شور و اشتیاق  و عشق و علاقه به حرفه

     

    • تداوم

    پیگیری، پشتکار، حضور و ارتباط دائم و همیشگی در حرفه

    • تحول

    پویایی ،تغییر ، دگرگونی وسازگاری با تحولات وشرایط روز

     

    • تکامل

    سیری ناپذیری درکسب دانش و تجربه و تلاش برای رسیدن به اوج

    شش یار مدیران

    • چی؟ What?
    • چون؟ How?
    • چرا؟ Why?
    • کی؟ Who?
    • کی؟ When?
    • کجا؟ Where?

    مدل ارتباطی و نیاز شناسی
    «
    LOCATE»

    1- گوش کنید                               LISTEN

     حیف، اگر، ایکاش ها را که بیانگر کمبودها، آرزوها، ارزشها و انتظارات مشتری هستند با دقت وحساسیت گوش کنید.

    2- ببینید                                         OBSERVE

    به مشتری و اطراف او بنگرید. فروشنده حرفه ای      می تواند با مشاهده ظاهر، پوشش و محل کسب و کار زندگی مشتری نکات زیادی را پیدا کند.

     

    3- ترکیب کنید و ربط دهید                 COMBINE  

    فروشنده حرفه ای می کوشد مجموعه شنیده ها،  دیده ها و یافته ها و دریافت های ناشی از برخوردها،          گفت و شنودها، مشاهدات و مطالعات را به خوبی بهم ربط دهد تا نیازهای مخاطب را بهتر بشناسد.

    4- سئوال کنید                   ASK QUESTION

    سئوالات درست، بجا، بموقع و کلیدی می توانند بسیاری از نیازهای پنهان را آشکار کنند. خوب سئوال کردن یکی از مهارتهای مهم فروشندگان حرفه ای است.

    5- صحبت کنید (حرف بزنید)     TALK TO OTHERS

    با همکاران، دوستان و آشنایان و بستگان مشتری در مورد او و انتظارات و ویژگیهایش صحبت کنید تا واقعیت ها و نیازها و اولویت هایش را بهتر بشناسید.

     

    6- همدلی کنید                           EMPATHIZE

    خود را به جای مشتری بگذارید و موقعیت و وضعیت او را درک کنید.

    75 درصد فروشندگان پاسخ های کاملی در مورد فرصت ها ،وضعیت وموانع فروش ندارند.

     

    آنها حتی پاسخهای درستی در مورد اینکه « کجا قرار دارند ،چه باید انجام دهند وچگونه باید بفروشند» ندارند.

     

    همه فروشندگان در جستجوی پاسخهای دلخواه وبرتر هستند.پاسخهای سریع ،ساده وموثر در همه شرایط

    خبر خوب این است که « پاسخ ها» وجود دارند.

     

    خبر بد این است که برای فروش موفق باید پاسخها رابا دقت وحوصله وجدیت :

    • شناخت ودرک کرد
    • احاطه داشت وباور کرد
    • تمرین کرد وبکار گرفت

    ویژگیهای اصلی یک فروشنده حرفه ای

    1- Image «تصویر و تصور»

    پوشش، لبخند، ژست، شخصیت، آراستگی

     

    2- Attitude «نگرش»

    طرز تلقی ، بینش ، باور

     

    3- Knowledge «دانائی»

    دانش عمیق و دقیق در مورد فروش ،محصول، شرکت، صنعت، محیط

    4- Sensitivity «حساسیت»

    حساس بودن به فرصتها و نیازهای بازار ومشتریان و واکنش سریع ودرست نسبت به آنها

     

    5- Enthusiasm «اشتیاق»

    شور وشوق وعلاقمندی نسبت به آنچه می فروشد

     

    1. Maturity «بلوغ وپختگی»

    توانائی برخورد با شکست، دشواری و بحران ها و رفع آنها

    ویژگیهای فروشنده قوی

     

    • تحقیق و بررسی بازار
    • حساس بودن به تغییرات و فرصتها
    • ارتباط با مشتری و احترام به او
    • استقامت و بردباری
    • آمادگی و انگیزه فروش
    • انتقاد پذیری
    • خدمت فراگیر
    • احساس مسئولیت نسبت به مشتری واسطه، جامعه
    • نوآوری، خلاقیت و ابتکار

    ویژگی های فروشنده ضعیف

    ۟   گوش ندادن به بازار

    • بی دقتی در امور فروش
    • بی توجهی یا کم توجهی به مشتری
    • بی حوصلگی در فروش
    • اتکای زیاد به موفقیّت یا شرایط گذشته
    • نادیده گرفتن و یا کم توجهی به ایرادات و معایب
    • رها کردن مشتری پس از فروش
    • ارتباط ضعیف با واسطه ها و عدم احترام واقعی به آنان

    فرآیند فروش حضوری

     

    1- مشتری یابی (سوژه یابی)

    PROSPECTING & QUALIFYING

     

    شناسائی مشتریان بالقوه و احتمالی از طریق سرنخ فروش ازمنابع ومراکز گوناگون.

     

    منابع مشتری یابی

    فرآیند فروش حضوری

    2- آمادگی برای ملاقات

    PREAPROACH

    گردآوری اطلاعات اولیه وکلی در مورد مشتریان بالقوه

    شناخت وضعیت و موقعیت مشتریان بالقوه

    شناسائی آشنایان وتأثیرگذاران بر مشتریان بالقوه

     

     

     

     

     

    3- مراجعه و ملاقات با مشتری

    APPROACH

    ایجاد زمینه ارتباطی و آغازی خوب با رفتار و ظاهری مناسب و آراسته و اظهاراتی گرم و مناسب همراه با سوالاتی کلیدی

    استفاده از واژه های مثبت ،امیدوار کننده وسازنده

    برخورد  و رفتارتأثیرگذار

     

     

    4 معرفی و نمایش

    PRESENTAION & DEMONSTRATION

     

    معرفی و تشریح مشخصات، منافع و مزایای محصولات وارتباط آنها با مقاصد ،منابع و مطلوبیت های مشتری.

     

    استفاده از مدل AIDA.

     

     

    فرآیند فروش حضوری

     

    5- بررسی و رفع ایرادات و مخالفت ها

    OBJECTIONS

     

    شناختن و رفع کردن و روشن ساختن موانع، ابهامات و ایرادات خریداران با برخوردی مثبت و سازنده

     

    ایجاد فضای خرید و انگیزه در خریداران با شفاف سازی موارد مبهم و نگران کننده از دید خریدار

    فرآیند فروش حضوری

    6- انجام معامله (بستن قرارداد)         CLOSING

    متقاعد ساختن مشتری از طریق بعضی از امتیازات و نکات ناگفته

     

    معرفی آثار ونتایج مثبت ناشی از خرید مشتری 

     

    ارزیابی آمادگی مشتری برای عقد قرارداد یا فروش نهائی از طریق سئوالاتی زیرکانه

     

     

     

    فرآیند فروش حضوری

    7- پیگیری

    FOLLOW-UP

    اقدامات لازم برای ارسال ،حمل ،نصب ،فاکتور و خدمات مورد نیاز مشتری

    مدیریت ارتباط با مشتری

    رسیدگی به درخواستها یا شکایات مشتری

    توصیه های فروشندگی

    1- با صداقت، وقت شناسی و مهارتهای مدیریتی، اطمینان را در دیگران بوجود آورید.

     

    2- درست، ساده و کلیدی سئوال کنید (تا اطلاعات بهتر و بیشتری را بدست آورید).

     

    3- نیازها و خواسته های پنهان مشتری را بشناسید.

    4-هر مشتری منحصر به فرد است. او را با شیوه های مناسب جذب کنید و حمایت نمائید.

     

     

    5-مشتری مداری را در احترام ورعایت حقوق مشتری بدانید .

     

    6-به ملاقاتهای حضوری و تقویت روابط و کسب اطلاعات معتبر بها بدهید.

     

     

    7-کاربردهای گوناگون محصولات را دانسته و با انواع ارزشها و خواسته ها و منافع مشتریان انطباق دهید.

     

    8-مشاور، مشکل گشا وراهنمای خرید مشتری باشید.

     

    9-در پایان هر ملاقات، ملاقاتهای بعدی را تعیین کرده و تأیید بگیرید.

     

    10-یادداشت بردارید تا بهتر گوش کرده، مخاطب را ترغیب نمائید و کنترل را در دست داشته باشید.

     

     

    11– برای مشتریان و ملاقاتهایتان برنامه داشته باشید.

     

     

    12– سعی کنید با کمک و راهنمائی هر یک از مشتریان فعلی با 3 تا 5 مشتری جدید آشنا شوید.

    13– شور و شوق  را پل ارتباطی مهمی دانسته و مخاطب را علاقمند سازید.

     

    14– موفقیت ها، اعتماد به نفس و انعطاف پذیری و مثبت بودن خود را بموقع بروز دهید.

     

     

    15– سعی کنید بیشتر راست بگوئید و اعتبار  و آبرو ایجاد کنید (هر کس روزانه 200 دروغ بی ضرر میگوید).

     

    16– از همه عوامل برای آمادگی مذاکره بهره بگیرید(آرامش روحی، ورزش، تفریحات خانوادگی و …).

    17– پیش از شروع مذاکره کاملاً آماده و حاضر باشید تا فشارهای عصبی وجود نداشته باشد.

     

    18– کاتالوگ، بروشور و مطالب مربوط به شرکت خود و مشتریان را درست مطالعه کنید تا بهتر عمل کنید.

     

     

    19– بعد از هر جلسه و ملاقات، سعی کنید از طریق تلفن و نامه ویا پست الکترونیکی با مشتری تماس بگیرید.

     

    20– از تخصص خود برای تقویت روحیه اعتماد به نفس استفاده کنید.

     

    21– به همکاران خود کمک کنید تا به شما کمک کنند.

     

     

     

     22– مسؤلیت شکستها را بعهده بگیرید.

     

     23– با خودتان، شغلتان و شرکتی که کار میکنید صادق باشید (گاهی رفتن بهتر از ماندن است).

     

     24– خودتان را با افتخار و شوق معرفی کنید.

     

     25– خوش برخورد باشید.

     

     

    26– احترام متقابل، صراحت بیان و قضایا را از دریچه چشم دیگران دیدن نشانگر تسلط و مهارت شما در فروشندگی است.

     

    27– کلمات و واژه ها را در قالب زیر انتخاب کنید(صحیح، صریح، کوتاه، دقیق، مودبانه، پر محتوا).

     

     

    28– واضح و شمرده صحبت کنید.

     

     

    29- موضوعات و مفاهیم مورد نظرتان را درست ارائه دهید و تأثیر گذار باشید (تصاویر، داستان، عکس).

     

    30- فروش را آغاز تعهدات آینده بدانید.

     

    نگرش مثبت

    (یک عامل درونی و راه زندگی کردن است) و شامل موارد زیر می باشد:

    • جستجوی خوبی ها و زیبائی ها در دیگران

     

    • احترام و تعریف و تشکّر در جائی که لازم است

     

    • لبخند و صمیمیت

     

    • فکر و دید گسترده و باز
    • علاقمند بودن و دیگران را دوست داشتن

     

    • گوش کردن بیش از صحبت کردن

     

    • خودداری از جنجال آفرینی و مجادله

     

    • خودداری از شایعه سازی و یاوه گوئی

     

    • علاقه به یادگیری و آمادگی برای انجام راه های تازه کار

     

    • خودداری از پیش داوریهای تعصب آمیز

    گامهای لازم برای تسلط واحاطه کامل برپاسخ های فروش:

    1- مطالعه دقیق پاسخها وتکرار مطالعه

    2-انتخاب یک راه حل یا پاسخ برای هر روز

    3-شروع واستفاده از پاسخ انتخاب شده

    4-تلاش بیشتر در صورت عدم نتیجه دلخواه

    5-تمرین وتمرین تا دستیابی به نتیجه دلخواه

    6-تسلط واحاطه بر پاسخ

    هر پاسخ وراه حل فروش را با فروشندگی خود بسنجید

     

     

    کمی حوصله به خرج دهید وفکر کنید که:

    • چگونه قرار ملاقات می گذارید؟

     

    • چگونه پیغام می دهید؟

     

    • چگونه کالاها وخدمات خود را معرفی می کنید؟

     

    • چگونه به ایرادها وسئوالات مشتری پاسخ می دهید؟

     

    • چگونه به مشتری عصبانی واکنش نشان می دهید؟

     

    • چگونه می فروشید؟

     

    • چگونه مورد پذیرش دیگران قرار می گیرید؟

     

    کمی بیشتر فکر کنید که:

    • تا چه اندازه روشها،راه کارها ورفتارتان در موارد فوق دلخواه هستند؟
    • راه کارها وپاسخهای بهتر ومناسب تر کدامند؟
    • چگونه می توانید آنها را بکار گیرید؟
    • چگونه می توانید توانائی هایتان را بهبود بخشید؟
    • چگونه می توانید نتیجه دلخواه بگیرید؟

    باز هم بیندیشید وبپذیرید که:

    • هیچ چیز ثابت نیست

     

    • هیچکس کامل نیست

     

    • موفقیت وشکست نسبی است ووابسته به چیزهای دیگر است

    بدانید وبخواهید که:

    • شما ارباب واسباب موفقیت وشکست هایتان هستید

     

    • بخش مهمی از موفقیت شما ناشی از میزان احاطه وتسلط شما برراه کارها وپاسخها وچگونگی استفاده وبکارگرفتن آنهاست ( یادگیری وبکارگیری راه کارها)

    فراموش نکنید که:

    • ازفروش ونتیجه کار شما همه استفاده می کنند،زیرا حاصل کارتان ،کسب درآمد،سود،روحیه،امید وتلاش بیشتر برای نتایج ومعاش بهتر وبیشتر است.

     

    • تا فروش انجام نشود ،هیچ اتفاقی نمی افتد.

     

    • وظیفه شما تلاش وپیگیری امیدوارانه برای نتیجه گیری وفروش قطعی است.
    • فروش پیوند درست وهمیشگی « خواستن ،دانستن وتوانستن » است بنابراین:
    • همیشه پرانگیزه ،شاداب،باروحیه وامیدوار باشید.

     

    • همیشه آماده یادگیری،تقویت دانش ومهارتها واحاطه بر راه کارها باشید.

     

    • همیشه توانائی هایتان را بهبود بخشید وبا نتیجه گیری از کارها تواناتر شوید.

     

    • دانائی باعث توانائی وبرنائی است.این گفته را در زندگی وکسب وکار و فروش باور کنید وبارور کنید.

    توانا بود هر که دانا بود       زدانش دل پیر برنا بود

     

    • فروش آغاز تعهد وتعلق بیشتر است.

     

    • فروش پایان یک آغاز وآغاز پایان های دیگر است.

    بنابراین بکوشید:

    • oآغاز وپایان هایتان بهتر از گذشته شوند.
    • oفروش را از نقطه پایان ،آغاز کنید.
    • oنقطه پایان فروش عبارتست از:

     – خشنودی وخاطره خوب

     – رغبت وروابط بیشتر وبهتر

     – مفید وموثر بودن ،منفعت وماندگاری

    • oعوامل خشنودی وخاطره خوب را بشناسید واز آنها استفاده کنید.

     

    • oروشها وراه کارهای ایجاد«رضایت ،رغبت وروابط وفادارانه ومنصفانه »را تمرین کنید.

     

    • روشها وراه کارهای تازه ای برای « مطلوبیت» برای خود وخریداران وذینفعان بیابید وبکار بگیرید.

    بهترین توصیه های فروشندگی:

    1– قبل از فروش با خریدار رابطه ای مناسب برقرار کنید( فضای دوستانه وصمیمانه برای پذیرش اولیه)

     

     

    2-زمینه های مشترکی با خریدار بیابید( علائق وسلائق مشترک برای هم پذیری).

    3-سئوالاتی هوشمندانه وزیرکانه طراحی کرده وبپرسید تا نیازها وانگیزه های مخاطب را بشناسید (سئوالات کلیدی پاسخ یاب).

    4-در تمامی مراحل آرامش داشته باشید ( جلوگیری از تنش).

    5-پس از رفع ایرادها ونگرانی های خریدار، زمانی برای ادامه مذاکرات تعیین کنید( آزمون آمادگی مخاطب).

     

     

     

     

    6-فضا وشرایط مطلوبی برای خرید وخریدار بوجود آورید(جو واتمسفرجذاب فروش).

     

     

    7-فروش یک راه ندارد،راههای گوناگونی دارد.نکته مهم استفاده درست از آنهاست.

    8-فروش یعنی «درستکاری،سخت کاری،پرکاری، همکاری»(کارائی فروش).

     

     

    9-آماده شدن ،آماده بودن وآمادگی فروش را همیشه جدی بگیرید( اعتماد به نفس فروش).

     

    10-مشارکت و دخالت دادن مشتری، لازمه موافقت ونتیجه نهائی است( فروش مشارکتی).

     

    11– گاهی موفقیت ناشی از نوع تفکر و رفتار مخالف با تفکرات و رفتارهای متداول موجود است. مانند تفکر و نحوه پرش DICK-FOSBURY که در سال 1968 در

      المپیک مکزیکو اتفاق افتاد و نحوه پرش او بر خلاف همه انجام شد و از پشت در پرش با مانع توانست رکورد  7 فوت  و 4 اینچ به جا گذارد.

     

     

    12-ایده های اصیل توسط افرادی اصیل خلق میشوند. افرادی که  با دید عمیق وگسترده خود،ارزشهای متمایز بودن را درک میکنند وعادی بودن را خطرناک می دانند.

     

     

     

     

    13-خیلی از افراد به چهل سالگی میرسند تا تشخیص دهند زندگی را از دست داده اند.

     

    14-زندگی مجموعه ای از تصمیمات  است .سعی کنید با تصمیم ها وانتخابهای درست،زندگی بهتر وخوشبخت تری داشته باشید.

    15-انسان عادی خود را با دنیا سازگار می کندو انسان غیر عادی دنیا را با خودش سازگار می سازد.اغلب پیشترفتها به انسانهای غیر عادی وابسته است.

     

    16-دانش باعث می شود که ما امن و سالم زندگی کنیم اما راز موفقیت این است که گاهی بچگی و جوانی کنیم نه خیلی علمی و منطقی باشیم.

     

    • 17-بلند پرواز باشید تا به قله پیروزی دست یابید.

     

     

    • 18-به جای وقت گذرانی جهت یافتن ابزارهای جدید تکامل،سعی کنید با انچه دارید حرکت کنید تا خود را کامل کنید.

     

    • 19-گاهی به خودتان سیلی بزنید تا به خود آئید.

     

    • 20-حقیقت در اغاز تلخ است اما در ادامه و سرانجام ان شیرین است.

     

    • 21-خودتان بزرگترین منتقد خودتان باشید. بجای توجیه اشتباهات خود،از خودتان توضیح بخواهید.

     

     

    • 22-اگر می خواهید مورد توجه قرار گیرید،به آدمها، الگوها ونکات آموزنده توجه کنید.
    • 23– نحوه ی احترام گذاشتن وسپاسگذاری شما نسبت به دیگران ، شکل دهنده نوع احترام وسپاسگذاری دیگران از شماست.

     

     

    • 24-برای موفقیت و خوشبختی در جستجوی نکات عجیب و غریب در زندگی نباشید بلکه به نکات ساده وپیش پاافتاده ای که نادیده می گیرید ،توجه کنید.

     

    راهنمای فروش خدمات

    ۱- ایجاد ارتباط نزدیک و حضوری

     

        در بسیاری موارد، ارتباط شخصی ونزدیک بیش از خدمت، درفروش موثر است که دلیل آن برآورده ساختن نیازهای روانی (توجه به مشتری) است.

     

       عوامل مهم: بازارگرائی همگانی، آموزش و پرورش کارکنان و انگیزش مناسب است.

    ۲- برخورد حرفه ای

     

    کلید موفقیت خدمات، اطمینان خریدار از توانائی فروشنده در ارائه نتایج مطلوب است.

     

    عوامل مهم: «صلاحیت و آگاهی، قدرت ارائه، دلسوزی و مشکل گشائی، مشاوره و راهنمائی و برخورد    حرفه ای در خدمات است.

     

    فروش غیر مستقیم

     

    یکی از روش های فروش خدمات، روش فروش غیر مستقیم است.

     

    عوامل مهم: مشاوره و راهنمائی، مشکل شناسی و مشکل گشائی، خدمات قبل از فروش، ارائه خدمات اولیه عالی و ارزان برای فروش خدمات اصلی در آینده

     

    ۴- ساخت و حفظ ذهنیت و تجسم مناسب

    شهرت و اعتبار سازمان های خدماتی در فروش خدمات بسیار مهم می باشد و باید افکار عمومی را با درستکاری به سوی خود جلب کرد.

    عوامل مهم: تبلیغات درست، معرفی و شناساندن خود با       شیوه های مناسب

     

    ۵- فروش خدمات به شکل «مجموعه»

    عوامل مهم: فروشندگان خلاق، پرورش و تامین خدمات جانبی و تکمیلی

    برنامه ارائه خدمات به مشتریان

    ۱- انتظارات مشتریان را درک کنید.

     

    • اولویت ها و ارزش های مورد نظر مشتری.
    • خواسته ها و نیازهای خاص.

     

    ۲- مشتریان را طبقه بندی و اولویت بندی کنید.

     

    • مشتریان اصلی و محوری.
    • مشتریان در حال رشد.
    • سایر مشتریان.

    ۳- اهداف  خدمت را تعریف کنید.

     

    • شرکت را از رقبا متمایز سازد.

     

    • برای مشتریان قابل درک و ارزشمند باشد.

     

    • انعطاف پذیر باشد.

     

    • قابل دستیابی باشد.

    4- درتمامی سطوح سازمان تعهد به ارائه خدمت ایجاد کنید .

     

    • خدمت همگانی و همیشگی است.
    • همه خدمتگزار و تاثیر گذارند.

     

    ۵- خدماتی بیش از انتظارات مشتری ارائه دهید.

     

    • نارضایتی انتظارات مشتری> دریافت خدمت.
    • رضایت انتظارات مشتری= دریافت خدمت.
    • خشنودی و رضایت کامل انتظارات مشتری< دریافت خدمت.

    ۶- برای ارائه خدمت ساختار مناسب و بنیادی بوجود آورید.

     

    مدیریت  کارکنان فروش وخدمات را جدی بگیرید.

     

    گزینش

    • آموزش
    • انگیزش
    • پرورش
    • سنجش

     

    8– رضایت مشتریان را اندازه گیری کنید.

     

    • نظر سنجی از مشتریان خود و رقبا
    • تعیین شاخص رضایت مشتریان خود
    • تعیین میزان رضایت مشتریان رقبا
    • مقایسه، علت یابی و پاسخگوئی

    ۹- مشتریان ناراضی و شاکی را شناسائی کنید.

     

    • تحقیقات نشان میدهد که ۲۵درصد مشتریان معمولاً ناراضی هستند.

     

    • 95درصد مشتریان ناراضی رسماً اعتراض نمی کنند.

     

    خدمات مشتری

    خدمات قبل از فروش

     

    • آگاه کردن مشتری در مورد سیاستها و رسالت خدمات شرکت
    • در نظر گرفتن افراد و ساختارهای لازم و مناسب جهت ارائه خدمات و اهداف آنها
    • راهنمائی های تکنیکی و زمینه سازی اولیه
    • ایجاد اطمینان در مشتری در ارتباط با کیفیت خدمات
    • اطلاعات و راهنمائی های اولیه
    • مشاوره و همفکری با مشتریان

    خدمات در جریان فروش

     

    • اداره کردن تقاضای مشتریان
    • بموقع عمل کردن
    • سطح خدمات مناسب
    • درستی سیستم ها
    • خدمات جانبی و اضافی
    • تجهیز مالی
    • معرفی و ارائه خدمات
    • راحتی دستیابی به خدمات

    خدمات پس از فروش

     

    • تضمینی ها
    • رسیدگی به شکایات
    • پوشش خدمات
    • بازرسی کیفیت خدمات
    • پیگیری خدمات و رفع اشکالات
    • کاهش نگرانی ها و تنش های بعد از فروش
    • سازمان مشتریان وفادار
    • گردهمائی ها و سمینارها

    نقش های فروشندگان خدمات وبازاریابی صنعتی

    • شریک مشتری (روابط پایدار)

    CUSTOMER PARTNER

     

    • هماهنگ کننده خریداران وفروشندگان  

    BUYER/SELLER CO-ORDINATOR                                                                             

    • تامین کننده خدمات مشتری

    CUSTOMER SERVICE PARTNER           

    • کارشناس در رفتار خریداران

    BUYER BEHAVIOUR EXPERT

     

    • گردآورنده اطلاعات

    INFORMATION GATHERER    

      

    • تحلیل گر و برنامه ریز (طراح) بازا ر

    MARKET ANALYST AND  PLANNER      

    • پیش بینی کننده فروش

    SALES FORCASTER 

                                

    • تحلیل کننده هزینه بازاریابی

    MARKETING COST ANALYST

     

    • استفاده از تکنولوژیهای روز

    TECHNOLOGIST

     

    موفقیت و خوشبختی حاصل توجه به نکات بسیار ساده وبدیهی زندگی هستند. آنها را جدی بگیرید.

    دردرا باید گفت
    حرف را باید زد

    رودباید شدو رفت
    دشت باید شد و خواند
    کوه باید شد و ماند

     با سپاس
    احمد روستا
    www.drroosta.com

     

     

  • اصول و استراتژی قیمت گذاری

    مانند کسی نباشید که قیمت همه چیزرا می داند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند(اسکار وایلد)

    مانند دیگر جنبه های مدیریت قیمت گذاری و بازاریابی تلفیق هنر و دانش است.
    علیرغم منعطف به نظر رسیدن بحث قیمت ،اصولا تصمیم گیری در مورد قیمت ،برگشت ناپذیر است و یکی از پر ریسک ترین p از 4p بازاریابی است.
    برخلاف آن چه بسیاری ازشرکت های ایرانی همچنان به عنوان پارادایم فکری خود در قیمت گذاری محصولات و خدمات در ذهن دارند،نقطه عزیمت قیمت گذاری،تحلیل جایگاه رقابتی شرکت در بازار و رحجان مخاطب است و نه محاسبات هزینه ای مدیریت مالی.مارپیچ مرگبار قیمت گذاری)spiral deat pricing(:اگر نمایینده خرید مشتری در هنگام خرید به شما بگویید که قیمت فروش رقب شما برای همین کالا به جای 10دلار 8 دلار است و شما نیز راضی شوید به تخفیف 2دلاری در این صورت به احتمالا شرایط به این صورت پیش میرود که نمایینده خرید تخفیفی 2دلاری را کافی نداند و به سراغ فروشنده قبلی برود و از وی بخواهد که کالا را ارزان تر از 8دلار بفروشد تا خرید خود را از آنان انجام دهد.بدین ترتیب یک فرآیند رفت و برگشتی آغاز می شود که استراتژی باخت –باخت را برای فروشنده رقم میزند و تنها خریدار نفع می برند

    راه حل : در مورد بالا باید با چانی زنی خریدار را قانع کرد که تفاوت قیمت به خاطر اختلاف کیفیت و عملکرد محصول است وحتی می تواند کالایی مشابه کالای رقیب را به قیمت 7.9دلار بفروشد! در واقع باید به او بفهماند که هر ارزانی بی حکمت نیست .در این صورت
    فروشنده برنده است چه محصول ارزان تر خود را بفروشد)که قیمت آن رقابتی است(و چه
    محصول گران تر خود را)که عملکرد آن رقابتی است(.
    01 قاعد بازی:
    قانون اول:عادت تخفیف را با کمی غرور جایگزین کنید.
    قانون دوم:ارزش ارائه شده به مشتریان خود را بشناسید .
    قانون سوم:یکی از 3 استراتژِی ساده قیمت گذاری را به کار ببرید.
    قانون چهارم:با مشتریان خود بهتر بازی کنید.
    قانون پنجم:برای افزایش سود،قیمت گذاری کنید.
    قانون ششم:برای رشد و فزایش انعطاف پذیری در مذاکره،بر محصولات و خدمات خود
    بیافزایید.
    قانون هفتم:رقبای خود را مجبور کنید نسبت به قیمت های شما واکنش نشان دهند.
    قانون هشتم:ستون فقرات فروش خود را تشکیل دهید

    قانون نهم:حرکت از قیمت گذاری مبتنی بر تجربه به سمت قیمت گذاری مبتنی بر ارزش
    قانون دهم:با اطمینان قیمت گذاری کنید به یاد داشته باشید که شما چه کسی هستید
    درادامه پس از توضیحات و پیش زمینه هایی هر یک از 01 قانون به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد

    اهداف واستراتژِ های قیمت گذاری شما چیست؟
    قیمت مناسب ،قیمتی است که همزمان هم نیازهای فروشنده و هم نیازهای خریدار را ارضاء کند .اگر قیمت های تعیین شده شما بهینه باشد ،مشتریان راضی تر ،سود بالاتر و سود خالص سالم تری در انتظار شما خواهد بود.قیمت گذاری چیزی بیش از تعیین قیمت ها است .این کار
    شامل یک استراتژی برای افزایش حجم فروش با هدف رسیدن به سود و در عین حال ایجاد و ارسال یک پیغام ارتباطی برای نشان دادن ارزشی است که محصول شما برای مشتری ایجاد خواهد کرد و چه بسا که شرکتی با تصمیم نادرست در مورد قیمت با زیان مواجه شود.
    4 استراتژی قیمت گذاری:
    الف(قیمت گذاری برای پوشش دادن هزینه ها:
    هزینه واحد+حاشیه سود= قیمت فروش
    این کار منطقی به نظر می رسد زیرا سود آوری شما را تضمین می کند .ولی آیا این استراتژی دقیقی است؟ این نوع قیمت گذاری دو مشکل دارد.نخست آنکه مشتریان توجهی به هزینه های شما ندارند وصرفا به ارزشی که دریافت می کنند توجه خواهند داشت .بنابراین اگر قیمت

    از حد مطلوب پایین تر باشد سود شما کاهش می یابد واگر قیمت گذاری شما بالاتر از حد بهینه قرار گیرد فروش شما کاهش می یابد.
    ب( قیمت گذاری مبتنی بر بازار:

    در این حالت سازمان قیمت ها را تعیین نمی کند بلکه بازار قیمت ها را تحمیل می کند.مشکل این روش این است که ممکن است فروش به قیمت بازار برای ما مقرون به صرفه نباشد و دیگر اینکه رویکردی که در این روش برای عقد معامله استفاده می شود چیزی نیست جز کاهش قیمت.
    ج(قیمت گذاری برای فروش:
    علیرغم اینکه این روش برای دست یابی به سود مورد استفاده قرار می گیرید ولی می تواند موجب ضرر و زیان به شرکت شود .وقتی برای انجام معامله و فروش تعیین قیمت می کنید ،این کار شما مشتریان را تحریک می کند تا برای در یافت تخفیف های بیشتر با شما مذاکره کنند و زمینه برای کاهش قیمت توسط فروشنده فراهم می شود و اطمینان فروشنده ها را به قیمت از میان می برد. عدم اطمینان از قیمت یعنی عدم اطمینان از درآمد،سود،فروش و …
    د(قیمت گذاری برای کسب سهم بازار:
    در این استراتژی برای کسب سهم بازار در برابر رقبا قیمت ها به عمد پاین تر تعیین می شود .باید توجه داشت که اگر قبلا دارای سهم بازار بالایی بودید،با این استراتژی به سود آوری بالایی خواهید رسید ولی اگر اکنون رهبر بازار نباشید این استراتژی خطرناک است چرا که حتی اگر به یکباره از رقبا خود جلو بزنید این موفقیت و مزایا موقتی است چرا که به احتمال بسیار زیاد رهبر بازار قیمت های خود را به اندازه قیمت های شما کاهش می دهد وبا این کاهش قیمت ها سود آوری هر دو شرکت به خطر می افتد و در این بین شرکتی که توان کمتری در رقابت و جنگ قیمت ها دارد از بین می رود و تنها مشتری است که منتفع می گردد.
    بازی احمقانه: رقابت بر سر قیمت یک بازی احمقانه است ؛چون هر انسان نادانی می تواند آن را انجام دهد .در واقع رقبای جدید در این بازی موفق ترند چون چیزی برای از دست دادن ندارند و چیز های کمتری نیز به دست می آورند .رقبای تازه وارد به بازار نیز می توانند از این
    حربه)قیمت کمتر(استفاده کنند.چون هنوز هیچ ازشی برای ارایه به مشتری در اختیار ندارند.
    مشتریان میدانند چگونه از جنگ قیمت ها به نفع خود استفاده کنند.آنها به سراغ شرکت های کم هزینه می روند تا تولید کنندگان محصولات پر ارزش را نیز وادار به این بازی کنند.
    مشتریانی که به خاطر کاهش قیمت ها به سراغ شما می آیند اولین کسانی هستند که در هنگام پیدا شدن یک فروشنده دیگر با قیمت های ارزان تر ،شما را رها می کنند)عدم ایجاد وفاداری( .رقابت بر سر قیمت )جز در مواردی که که شرکت بتواند کل صنعت را ببلعد یا در
    مرحله رشد بالای چرخه صنعت( نمی تواند هیچ مزیت رقابتی پایداری برای شرکت ها فراهم آورد. درادامه به شما خواهیم گفت که چگونه می توانید از گرفتار شدن دردام این بازی اجتناب کرد.


    آیا ارزش محصول خود را می شناسید؟

    ارزش مبنای مبادله ی تجاری است .اگر شما ارزش محصول و خدمات خود را نمی دانید چگونه میتوانید به طور عقلانی قیمت گذاری کنید ؛چه برسد به اینکه به قیمت هایی که تعیین کرده اید ،اطمینان داشته باشید.08% فروشندگان ،هیچ گاه با بازاریابی و برنامه بازاریابی شرکت روبه رو نشده اند و آن را مطالعه نکرده اند .تا حدی این مشکل ناشی از این است که شرکت ها و مدیران نمی توانند ارزش ارایه شده توسط خود را تعیین کنند یا آن را مورد سنجش قرار دهند. بنابراین گزینه ای دیگر ندارند جز آن که بر قیمت تمرکز کنند .از دست دادن قدرت قیمت گذاری ناشی از دو عامل است .نخست ناتوانی های شرکت در شناخت ارزش محصولاتی که به مشتریان خود می فروشد و دوم، نداشتن اطمینان و اعتماد به نفس در اجرای استراتژی قیمت گذاری.
    تمرکز بر ارزش به جای تمرکز بر قیمت :
    باید با شناخت نیازمندی های مشتری محصولاتی را تولید کرد که از نظر مشتریان دارای ارزش بالاتری است و در هنگام صحبت با مشتری، شیوه خود را از صحبت در مورد قیمت ، به صحبت در مورد ارزش ارتقاء داد و باید اطمینان حاصل کرد که مشتری برای چنین ارزشی حاظر به پرداخت پول است و به جای گرفتار شدن در مارپیج مرگبار تخفیف قیمت،چرخه ارزش خود را ارتقاء داد.باید به جای صرف انرژی برای ارائه فهرست قیمت،ارزیابی قیمت های رایج در صنعت و تطابق با قیمت های رقبا،قیمت ها را بر اساس ارزش ارایه شده به مشتری تعیین کرد.هرچه ارزش بالاتر باشد ،قیمت بالاتری تعیین می شود .ابته اگر مشتری خواهان قیمت پایین تری باشد مشکلی نیست ،چون در این صورت میتوان برخی از جنبه های ارزش آفرینی محصول مانند ضمانت نامه و یا هر آبشن دیگری را از محصول حذف کرد و در واقع به صورت انعطاف پذیری قیمت را بر اساس چگونگی ارایه محصول به مشتری تعیین کرد.این تغییر قیمت بر اساس تغییر سطوح ارزش موجب افزایش درآمد و سود بالاتر خواهد بود.بدین ترتیب می توان به مشتریان آموخت که اگر طالب ارزش بیشتری هستند باید پول بیشتری پرداخت کنند.!
    قانون اول: عادت تخفیف را با کمی غرور جایگزین کنیدتخفیف دادن عادتی است که در بسیاری ازشرکت ها ریشه دوانیده است و در مواردی تخفیف دادن نابجا موجب زیان دیدن شرکت و از دست دادن سود بالقوه شرکت می شود.اندکی غرور و اعتماد به نفس ،اطمینان لازم را برای ریشه کن کردن عادت تخفیف به وجود می آورد.اگر با مشتری فقط در مورد کاهش قیمت صحبت کنید هیچ کاهش قیمتی برای وی کافی نخواهد بود .قیمت مهم است اما مقدم بر آن برخی ملاحضات است که باید در نظر داشت.باید مذاکرات خود را بر مبنای ارزش پایه ریزی کنید.شما باید به مشتری بقبولانید که نسبت به ارزشی که ارایه می دهید اطمینان دارید و همین طور به قیمتی که تعیین کرده اید.باید از مشتری پرسید “آیا می دانید ما به شما چه چیزی عرضه می کنیم؟”.اگر لحظه ای در مذاکرات خود با مشتری احساس ضعف کنید ،سیگنالی بدین مضمون که “تخفیف در راه است” را برای وی ارسال خواهید کرد.وقتی خریدار از شما درخواست قیمت پایین تری کرد باید از او پرسید”درباره ما چه می دانید و چقدر اطمینان دارید که ما می توانیم مشکل شما را حل کنیم ؟”لازم است مشتری را به عقب برگردانید و به او یاد آور شوید که با چه مشکل و نیازی روبرو است و اینکه شرکت ما بهترین شرکتی است که می تواند مشکل او را حل کند .بعد از ترسیم این خطوط کلی مذاکره می تواند صورت بگیرد .منظور ما از جایگزین کردن عادت تخفیف دهی با اندکی حس غرور همین است.اگر شما نسبت به آنچه که میخواهید ارایه دهید
    اطمینان نداشته باشید چگونه میخواهید نسبت به قیمت اطمینان داشته باشید.
    به حذف مشتریان غیر سود آور تمایل نشان دهید
    حالا که متوجه شدید تخفیف دادن چه اثرات زیان باری برای شما دارد ،میتوانید اقدامات پیشگیرانه ای برای بهبود این آسیب ها انجام دهید .یکی از مشکلاتی که منجر به تخفیف دادن می شود ،فروشندگان و مدیرانی هستند که از هر فرصتی برای فروش استفاده می کنند و هرگز از خود نمی پرسند که آیا سفارش یا مشتری خاصی برای کسب و کار ما خوب است یا بد.فروش به مشتریانی که هیچ گاه برای محصولات شما ارزش قائل نیستند و گاه و بی گاه به سراغ شرکت های رقیب می روند،از همه چیز شکایت دارند و….چرا باید به همکاری با آنان ادامه دهید ؟ چون ما یاد گرفته ایم که باید مشتری را به هر شکل ممکن راضی نگه داریم .به همین علت ابدا هیچ حرفی از سود آور بودن مشتری مطرح نمی شود .به نفع شماست که مشتری های کمتر سود آور را رها کنید.

    طبق قانون پارتو 01% از درآمد کسب و کار از 01% مشتریان ناشی می شود .بنابر این باید به مشتریان عمده ای تمرکز کنیم که بخش عمده ای از کسب و کار با آنهاست.کوپر و کاپلان) kaplan &cooper( ازمدرسه بازر گانی هاروارد ،اثبات کردند که با احتساب هزینه های خریداران پشتیبانی کننده ،فقط 01 % مشتریان سود آور هستند و یعنی فقط این عده تشکیل دهنده سود شرکت شما هستند و در واقع 01% از سایر مشتریان موجب از دست رفتن سود می شوند .واقعیت این است که خدمت رسانی به بخش عمده ای از مشتریان ،نشان دهنده زیان برای کسب و کار است .بنابراین باید مشتریان سود آور و غیر سود آور را تفکیک کرد و به کار با مشتریان کوچک و پر هزینه خاتمه داد.این کار این پیغام را به مشتریان می دهد که شرکت دارای استاندارد های قیمت گذاری است که تصمیم جدی بر رعایت آن ها دارد
    تخفیف دادن را با تعیین چند قانون تعهد آور کنترل کنید
    پس از آنکه به عمق مشکل قیمت گذاری محصولات خود پی بردید.باید بدانید که فروشندگان شما کجا و چگونه تخفیف می دهند .باید به این نکته پی ببرید که چه هنگام تخفیف دادن اشتباه است .ممکن است تخفیف دادن به مشتریان کوچک نادرست باشد .همین طور ممکن
    است تخفیف دهی به مشتریان خریدار محصولات و خدمات پر ارزش شما و نیز تخفیف دادن در هنگامی که رقیبی وجود ندارد،اشتباه است پس به طور کلی باید مشخص کنید که چه هنگام تخفیف دادن اشتباه و چه هنگام به نفع شما است.
    قانون دوم:ارزش ارائه شده به مشتریان خود را بشناسید
    تا زمانی که به ارزش هایی که محصول شما برای مشتری ایجاد می کند پی نبرده باشید،نمی توانید به قیمت گذاری خود اطمینان داشته باشید .اگرچه بسیاری از مدیران معتقداند که نمی توانند چنین اطلاعاتی را به دست آورند .اما واقعیت این است که بسیاری از مشتریان شما
    قادرند این اطلاعات را در اختیار شما قرار دهند .اگر بتوانید این کا را انجام دهید آنگاه توان چانه زنی مشتری را کاهش می دهید

    برنده شدن در بازی قیمت گذاری
    کلید های برنده شدن در بازی قیمت گذاری عبارتند از :0-ایجاد دامنه ای از محصولات کم ارزش تا پر ارزش 0-ارایه ی کمی فروشی و گزاره ها و پیشنهاد هایی که ارزش را در سطح هر مشتری تعرف می کند .3-خلق استراتژی های قیمت گذاری و سطوح قیمتی که سهم عادلانه
    ای از ارزشی را که شما خلق کرده اید ،برداشت کند.ماحاصل انجام درست این گذاره ها اطمینان به قیمت را ایجاد می کند. باید بدانید که چرا مشتری از محصولات شما استفاده میکند وچه نغعی از محصولات شما می برد تمام این موارد برای یافتن توانمندی های شما
    برای ارایه کالا و خدمات اطمینان شما را از محصولاتتان افزایش می دهد.در هنگام مصاحبه با مشتری میتوان با استفاده از سولات راهنمای زیر به ارزش مورد انتظار

    مشتری پی برد :
    *استراتژِی
    – مدل سود مشتری چیست؟آن ها چگونه به سود می رسند؟
    -عوامل کلیدی موفقیت مشتری کدام است ؟
    -فرآیند های کلیدی و حساس آن ها چیست؟
    -دغدغه آن ها چیست ؟
    *درآمد
    – ارزش افزوده مشتری شما برای مشتریان خودش چیست؟
    -آن ها در بازار چه موقعیتی دارند ؟
    -کدام بازار ها یا کاربرد ها بیشترین درآمد را برای آن ها به همراه دارد؟
    – در آینده قرار است به سمت کدام بازار ها و مشتریان بروند ؟
    *هزینه ها
    -اقلام مهم سود و زیان مشتریان چه مواردی هستند؟
    – چه چیزی موجب ایجاد یا حذف هزینه ها از عملیات آن ها می شود ؟
    -آیا حیطه کلیدی برای بهبود وجود دارد؟
    *محصول
    – محصول ما چه کاربردی در کسب وکار آن ها دارد؟
    – کدام محصول ما بیشترین ارزش را برای آن ها دارد؟
    – محصولات ما به مشتری برای رسیدن به چه نتیجه مهمی کمک می کند؟
    *رقابت
    – بهترین رقیب جایگزین رقابتی پس از شما کیست؟ چرا؟
    -آن ها چه چیزی دارند که ما نداریم و بلعکس؟
    – چه مابه ازاهایی برای استفاده از هر کدام از گزینه های جایگزین ما وجود دارد ؟
    با استفاده از جواب هایی که با پرسش سولات بالا در طی مذاکره به دست می اورید می
    توانید موارد زیر را مشخص کنید:
    0- محصولاتی را که مستقیما به نیازه های ارزشی مشتری ارتباط می یابند مشخص کنید.
    0-محصولات خود را به ترتیب بیشترین تا به کمترین ارزش تعریف کنید تا بتوانید قیمت های مختلفی برای آن ها تعیین کنید .
    3- پیشنهاد ها و ابزارهای بسیار پر اثر از لحاظ ارزشی طراحی کنید که تیم فروش شما را قادر می سازد تا معاملات بیشتری انجام دهد و از قیمت های خود دفاع کند.

    قانون سوم:یکی از سه استراتژِ ساده قیمت گذاری را به کار ببرید
    برخی مشتریان فقط به واسطه قیمت برانگیخته می شوند .اما برخی دیگر صرفا ارزش را می خواهند و حاظرند برای آن پول پرداخت کنند .برای بهینه سازی سودتان پیشنهاد ها و روش های فروش خود را تعدیل کنید .اگر یک استراتژی قیمت گذاری تعریف شده نداشته باشیم
    ،آنگاه چه کسی قیمت های ما را تعیین خواهد کرد؟ بسیاری از شرکت ها می گویند که مشتریان قیمت های آنان را تعیین می کنند .اما ما موافق نیستیم .مشتریان با تهدید فروشنده مبنی بر اینکه اگر قیمت ها را کاهش ندهد از بنگاهی دیگر خرید خواهند کرد ،رقبا را به جان
    هم می اندازند .در نتیجه شرکت ها اغلب،تصمیم های قیمتی خود را بر اساس استراتژِ های قیمتی رقبای خود تنظیم می کنند .در نتیجه در پاسخ به این سوال که چه کسی قیمت ها را تعیین می کند باید گفت متاسفانه در بسیاری از موارد ،رقبایتان قیمت ها را برای شما تعیین
    می کنند .

     

    استراتژِِِِی های اساسی قیمت گذاری :
    سه استراتژِ اساسی قیمت گذاری عبارتند از :
    0- قیمت گذاری پر مایه و گران :اگر مصرف کننده محصول شما را نسبت رقبا متمایز و دارای منفعت مالی بیشتری بداند میتوان از این قیمت گذاری استفاده کرد.این امر در مراحل اولیه ی چرخه عمر محصول اتفاق می افتد که در آن خریداران نسبت به قیمت حساسیتی ندارند .زیرا
    برای مشتری مزیت این محصول قرار گرفتن در میان اولین مصرف کنندگان این فناوری جدید است .با ورود رقبا و تولید کالاهای مشابه این تمایز کاهش می یابد و این استراتژِی دیگر روش مناسبی برای قیمت گذاری نخواهد بود.اگر چه قیمت گذاری پر مایه و گران یک هدف نهایی و
    ایده آل محسوب می شود ،اما اگر به صورت ایزوله و بدون ملاحضات انجام شود بسیار خطرناک است .تاکید سرسختانه بر این روش قیمت گذاری می تواند ، برای رقبا فرصت های مناسبی به وجود آورد تا با تولید کالای مشابه و با قیمت پایین بازار را به دست گیرند.
    0- قیمت گذاری خنثی : در این روش قیمت ها در سطح قیمت های رقبا تعیین می شود .شرکت های استفاده کننده از استراتژِی خنثی اغلب این کار را به این علت انجام می دهند ، که می خواهند مبنای رقابت چیزی غیر از قیمت باشد.این استراتژِی اغلب مورد استفاده رقبای
    تازه وارد بازار است که باید در برابر یک رقیب بسیار قدرتمند ،با احتیاط هر چه تمام تر ،مقاومت کنند .در اغلب موارد که بازار رشد اندک یا صفر دارد ،این یک استراتژی بسیار مطلوب است .در چنین شرایطی قیمت های کمتر به راحتی مورد تقلید رقبا قرار می گیرید .اثر اصلی کاهش قیمت کاهش حاشیه سود و ارزش بازار تمام رقبا است.

    3- قیمت گذاری نفوذی:در این حالت شرکت ها سعی دارند تا با استفاده از قیمت به عنوان محرک اصلی خرید استفاده کنند .این نوع قیمت گذاری وقتی مفید است که بتوان از آن برای دست یابی به یک موضع قوی در بازار استفاده کرد.مانند کاری که شرکت دل)Dell( در دهه
    0991 انجام داد.مشکل اساسی این روش این است که کاهش قیمت به راحتی برای رقبا قابل تقلید است و وقتی همه رقبا این کار را انجام دهند ، هیچ کدام به فروش و سهم بازار اضافی نمیرسند و حاشیه سود همه شرکت ها کاهش می یابد. از دیگر مشکلاتی که این روش دارد

    این است که مشتری که به خاطر قیمت پایین به به سراغ شما می آید .اولین کسی خواهد بود که به خاطر قیمت های پایین تر رقیب به سراغ وی می رود .بنابراین رقابت قیمتی ناپایدارترین مزیت رقابتی را برای شرکت ها فراهم می سازد .دوم اینکه بدون داشتن یک مزیت و برتری
    فناورانه ، احتمال موفقیت با رقیبی خواهد بود که کسب و کار خود را بهتر اداره کند.

    قیمت گذاری نفوذی به این راحتی نیست .تنها زمانی که این روش می تواند مزیت رقابتی ایجاد کند وقتی است که شما بتوانید ظرفیت سازی کنید و از این ظرفیت سریع تر از رقبا استفاده کنید و به عنوان اولین پاسخ دهنده به این رشد مشتریان را جذب کنید
    چگونه میتوان یک استراتژی قیمت گذاری برگزید؟
    با استفاده از شاخص های زیر می توان استراتژِی مطلوب را برگزید.

    0-ارزش محصولات شما در مقایسه با رقبا
    0-شناخت موقعیت محصول در چرخه عمر
    3- ساختار اقتصاد صنعت )به لحاظ هزینه اولیه،ظرفیت تولید و …(
    4-پویایی رقابتی )احتمال واکنش رقبا به استراتژی های شما(
    8-اجماع )اجماع مدیران سازمان بر سر یک استراتژی خاص(
    قانون چهارم:با مشتریان خود بهتر بازی کنید
    باید بتوانید مشتریان خود را دسته بندی کنید تا بتوانید با هر کدام یک رفتار خاص داشته باشید ما چها نوع از مشتریان را شناسایی کرده ایم:خریداران قیمت،خریداران ارزش،خریداران رابطه،خریداران قمار باز

    0-خریداران قیمت :این خریداران صرفا قیمت را می خرند ،آن ها هیچ دغدغه ای نسبت به ارزش و ارزش آفرینی ندارند .آن ها معیار های خرید خود را برای دامنه ی گسترده ای از عرضه کنندگان مد نظر قرار می دهند و کیفیت هر کدام را برای انجام معامله تجاری بررسی می کنند این گروه با احتیاط هر چه تمام تر تلاش میکنند تا خود را به عرضه کننده خاصی متعهد نکنند.
    0-خریداران ارزش :این مشتریان خرید صرف بر اساس قیمت را یک تناقض می دانند .به عنوان مثال میتوان به شرکت تویوتا و وال مارت اشاره کرد که سابقه ای بسیار طولانی در همکاری و پشتیبانی از عرضه کنندگان دارند ،البته تا زمانی که این عرضه کنندگان تمایل داشته باشند به طور مستمر ،اثر یخشی هزینه ای هر دو سازمان را کاهش دهند تویوتا و وال مارت گاهی پشتیبانی فنی به عرضه کنندگان خود ارایه می دهند تا آن ها را در مسیر این بهبود مستمر یاری دهند .
    3-خریداران رابطه : این خریداران بر روابط نزدیک با عرضه کنندگان متکی هستند .خریداران رابطه نسبت به این نکته که عرضه کنندگان ،راهکارها و محصولاتی را عرضه خواهند کرد که شرکت را در مسیر کسب سهام بازار در برابر رقبا یاری کند ،اعتماد کامل دارند .متاسفانه بسیاری از شرکت ها ،این گونه از خریداران خود را قیمت محور می دانند ،در حالی که این خریداران واقعا به دنبال رابطه ای قوی تر و پایدار تر هستند .یکی از بزرگترین تفاوت های میان خریداران قیمت و خریداران رابطه ، میزان اعتماد آن ها به عرضه کننده است . این یک تفاوت بسیار مهم است .از این رو شرکت با ید با این دسته از مشتریان فعالیت اعتماد سازی داشته باشد.
    4- خریداران قمار باز :قما باز ها می خواهند که بر سر قیمت بازی راه بیاندازند و بر سر قیمت متمرکز شوند تا مانع از پرداخت پول اضافی به عرضه کننده شوند و در عین حال ویژگی ها و خدمات باارزشی را به دست آورند .این وضعیت اغلب درمرحله بلوغ چرخه ی عمر اتفاق می
    افتد وقتی که خریداران هیچ نگرانی بابت دسترسی به محصول ندارند

    قانون پنجم:برای افزایش سود قیمت گذاری کنید
    اغلب مدیران ،بیش از سود آوری خود ،نگران در آمد های خود هستند.آن ها بیشتر به فکر کاهش هزینه ها برای بهبود سود آوری هستند .به تدریج که هزینه ها کاهش می یابد ،سود آوری نیز رو به کاهش می گذارد .عالی ترین هدف قیمت افزایش سود آوری است و در زمان
    مناسب قیمت ها را نیز افزایش می دهد.
    یکی از مخرب ترین رازهای کسب و کار این است که” اگر درامد ناخالص خود را با افزایش فروش بالا ببرید ،شاهد افزایش سود خواهید بود “.این اصل مدیران را برای کاهش قیمت ها جهت افزایش سود بر می انگیزاند .اما مشکل اینجاست که این رمز مانند بسیاری از رموز دیگر اغلب منجر به نتایجی دیگر برخلاف نتایج مورد انتظار می گردد.فروشندگان همان طور که به آن ها اموزش داده شده است برای انجام فروش قیمت ها را کاهش می
    دهند .حتی اگر این کار به معنی از دست دادن تمام سود بالقوه باشد ،آن ها باز هم برای انجام فروش قیمت ها را تا آخرین حد ممکن کاهش می دهند و در واقع سود را فدای درامد می کنند

    مدیران باید برای موفقیت ،طبق شکل بالا از سه رهیافت قیمت گذاری مختلف استفاده کنند .
    این رهیافت ها بر اساس میزان بهره گیری شرکت از منابع خود طراحی شده است. ناحیه ی یک نشان دهنده دوره ای است که ظرفیت بیکار بسیاری وجود دارد.کاری که اغلب شرکت ها در این دوره انجام می دهند کاهش قیمت محصولات باارزش خود است .با این کار آن ها ساختار ارزش محصولات خود را تخیب می کنند و نیز اعتبار خود را نزد مشتریان در هنگام بهبود چرخه تجاری کاهش می دهند.در واقع شرکت باید یا محصولات کم ارزش عرضه کند یا خدمات اضافی را از محصولات پر ارزش خود حذف کند.نکته ی اصلی این است که باید حفاظهایی برای جدا کردن مشتریان کم ارزش از پر ارزش وجود داشته باشد.تحویل تضمینی اغلب یک حفاظ خوب برای محصولات و خدمات است . این شرایط باید قبل از رسیدن به دوران رونق تجاری تعیین و اجرا شود.وظیفه حفاظ ها حمایت از محصولات پر ارزش است.وظیفه محصولات کم ارزش نیز بهبود بهره گیری از ظرفیت ها و منابع تجاری است.وقتی این منابع به طور کامل در حال استفاده اند این حفاظ ها هم باید حذف شوند.

    مرحله دو ناحیه گذار است. وقتی نشانه هایی از حرکت کسب و کار به سمت رونق وجود دارد،به مشتریان کم ارزش خود بفهمانید که نمی توانید در زمان دلخواهشان محصولات را در یافت کنند .اگر آن ها شکایت کردند بدانید که این نشانه خوبی است. این مشتریان تصور می
    کردند که می توانستند محصولات پر ارزش شما را به قیمت ها ی اندک دریافت کنند و اکنون ناامید شده اند .پس باید یا مازارد قیمت را بپردازند یا به وضع موجود قانع باشند.

    در ناحیه سوم،شرکت در حداکثر ظرفیت خود کار می کند.در این برهه لازم نیست وقت زیادی را برای بررسی درخواست ها تلف کنید .هدف اصلی شما باید ارضای نیازهای مشتریان فعلی باشد. و باید ظرفیت خود را برای مشتریان پر ارزش حفظ کنید

    Pricing2
    قانون ششم:برای رشد و فزایش انعطاف پذیری در مذاکره،بر محصولات و خدمات خود بیافزایید
    با اینکه قیمت گذاری در سازمان ها از اهمیت بالایی برخوردار است .اما معمولا مهم ترین مسئله نیست.سازمان ها نیاز دارند که رشد کنند.مانند کوسه ماهی ها برای زنده ماندن ، باید به سمت جلو حرکت کنند.سازمان ها نیز نیاز دارند تا محصولات و خدمات نو و ابتکاری را به
    مشتریان ارائه دهند .همچنین نیاز دارند که بازار های جدیدی را شناسایی و و فرصت های جدیدی را برای درامد و کسب سود کسب کنند .پس تاکید بیشتر باید روی نوآوری باشد تا درآمد و سود. شرکت هایی که توانایی کمی در نوآوری دارند با مشکلات جدی روبرو می شوند
    . بدون محصولات جدید و خدمات جدید برای ارسال به مشتریان ،سازمان ها چیزی نخواهند داشت ، به جز یک اهرم برای رشد و توسعه و آن هم چیزی نیست به جز “قیمت”.اگر می خواهید اهرم قیمت گذاریتان را تقویت کنید باید برخی از اجزای خدمات شما به مشتریانتان متمایز باشد.اگر خدمات شما متمایز نشوند ، صرفا کالا محسوب شده ودر نتیجه صرفا پایین ترین قیمت برای آن ها کارساز خواهد بود . چالش پیش روی بسیاری از شرکت ها این است که خدمات هسته ای آن ها ، کالاهایی همگن هستند .البته این خوب است زیرا مشتریانی هستند که فقط نیاز های اساسی دارند .برای مابقی بازارتان باید چیزی بیش از ارائه ی کالا به مشتریانتان تحویل دهید؛تا خودتان را نسبت به رقبا متمایز کنید .به علاوه برای بسیاری از محصولات باارزش این تمایز ها از خدمات حاصل می شود.

    اصول ساختار ارائه خدمات خوب به مشتریان:
    0-خدماتتان را با نیاز های باارزش بالای بخش هدف تطبیق دهید.

    0- محصولات جانبی باارزش کم را به مشتریان ارائه کنید.زیرا این کار مشتریان حساس به قیمت را جذب می کند و تاثیر مذاکرات قیمت برای ارائه خدمات با ارزش بالا را کاهش می دهد.
    3-سعی کنید بر نیازهای اساسی مشتریان تمرکز کنید ؛عملکرد رقابتی خودتان را بر این نیاز ها متمرکز کنید و با بر طرف کردن این نیازها ی مشتریان خودتان را از رقبا متمایز کنید .
    4-حصار هایی قوی بین خدمات باارزش بالا و پایین ایجاد کنید .این کار مشتریان را از مذاکره کردن برای خدمات با ارزش بالا و در قیمت های پایین دور نگه می دارد. 8- فروشندگان را توانمند سازید تا بتوانند بحث های منطقی و روشنی با مشتریان داشته باشند و بتوانند در طی مذاکرات ، مبادلات باارزش و قیمت مناسبی را به مشتریان معرفی
    کنند.
    6- فروشندگان را با اهرم های ارزشی مشخص مجهز کنید تا ارزش خدمات و قیمت ارائه شده را با اضافه یا حذف کردن خصوصیت های مخصوص تغییر دهند.

    برای مدیریت بهتر قیمت نیازمند خلق گزینه های متفاوت برای داد و ستدهای قیمت ارزش هستیم .برای انجام این کار لازم است که خدمات ارائه شده به مشتریان را در سه دسته قرار دهیم : خدمات هسته ای )مرکزی(، خدمات مورد انتظار،خدمات با ارزش افزوده. در زیر این
    سه دسته بندی تشریح می گردد.
    خدمات هسته ای:حداقل میزانی از خصوصیات هستند که خدمات بادوامی را به بخش عظیمی از مشتریان ارائه می کنند

    خدمات مورد انتظار: خدمات مورد انتظار چیزهایی را به هسته ی مرکزی محصول اضافه می کند.تا نیاز های بخش مخصوصی از مشتریان را برآورده کنند.هدف آن جذب کردن بسیاری از مشتریان موجود در آن بخش است .خدمات مورد انتظار شامل ارائه طی خدمات اضافه به مشتریان مانند تحویل به موقع ،تلاش های حمایتی و دسترسی به عقاید جدید است.

    خدمات با ارزش افزوده: شرکت هایی که به مشتریان خود علاوه بر محصول اصلی ارزش افزوده نیز ارائه می کنند وبر ایخاد خدمات و گزینه های با ارزش افزوده سرمایه گذاری کرده اند )مانند خدمات انجام مشاوره های برون سازمانی برای همه فرآیند های تجاری( می توانند
    گروهی از مشتریان وفادار را رای خود ایجاد کنند .

     

    b6

    علی خویه-مشاوره قیمت گذاری- استراتژی های قیمت گذاری
    قانون هفتم:رقبای خود را مجبور کنید نسبت به قیمت های شما واکنش نشان دهند
    رقبا ناشناخته های ضروری در کسب و کارهای امروزی هستند ،آنان باعث می شوند که انجام کسب و کار سخت تر شود .اگر با خودمان روراست باشیم متوجه می شویم که رقابت به خودی خود برای بازار ها خوب است زیرا باعث می شود که ما بر نوآوری ،کارایی و ارزش تمرکز کنیم .برای اینکه در بازار هایمان و در هنگام روبرو شدن با مشتریانمان موفق تر شویم ،باید درک درستی از رقبایمان داشته باشیم .ما باید درک کنیم که آن ها چه می کنند و حرکت بعدیشان ممکن است چه باشد؟و چرا می خواهند آن حرکت را انجام دهند؟

    ترفندی که شما باید در هنگام مواجهه با رقبا به کار ببرید،این است که نباید نسبت به آن ها عکس العمل نشان دهید .آن ها ممکن است به جایی حمله کنند که شما از آن ضرر کرده اید .ممکن است که به این بخش وارد شوند و چیز های زیادی را کسب کنند .در عوض رقبایتان را
    مجبور کنید که در جایی عکس العمل نشان دهند و یا با مشتری روبرو شوند که بیشترین منافع را از دست دهند و شما بتوانید بیشترین منفعت را از این جریان کسب کنید.از این طریق کمتر آسیب می بینید و کمتر ممکن است که جنگ قیمت تخریب کنند های رخ دهد
    توسعه سیستم های اطلاعات رقابتی

    این سیستم ها به شما اطمینان می دهند که وقتی حرکتی را انجام می دهید ،این حرکت تان منجر به مشکلات پیش بینی نشده ای نشود.آن حرکات میتواند اقداماتی مانند هماهنگ کردن با قیمت رقبا ، پاسخ به یک درخواست پیشنهاد ، اعلان عمومی در مورد قیمت ، یا انجام فعالیت قیمت گذاری با مشتری یا در یک بازار باشد .سیستم رقابتی نباید زیاد پیچیده باشد یا این که منابع زیادی مصرف کند.در صورتی که اگر قرار باشد موثر واقع شود باید کاملا به صورت فرآیندی باشد .6 مرحله برای این فرآیند و برای تصمیم گیری بهتر وجود دارد .به
    شکل زیر توجه کنید:

    قانون هشتم:ستون فقرات فروش خود را تشکیل دهید
    اطمینان در مذاکره ،نیازمند اطمینان در قیمت گذاری است و اطمینان در قیمت گذاری از شناخت ارزش محصولات و خدمات حاصل می شود .یعنی اگر شما شناخت خوبی از محصولات و خدماتتان داشته باشید ،می توانید با اطمینان قیمت گذاری کنید .البته برای حصول به این
    امر لازم است که درک درشتی از مشتریانتان داشته باشید.با شناخت ترفندهایی که مشتریان به کار می برند تا قیمت محصولات را پایین بیاورند می توانید ستون فقرات محکمی را در قیمت گذاریتان ایجاد کنید.هرزمانی که شرکت ها تمایل دارند قیمت ها را کاهش دهند تا
    معامله ای را انجام دهند ،ان ها قبلا در مذاکراتشان با مشتریان شکست خورده اند.هر گاه که شما متوجه نباشید و به طور موثر ارزشی برای مشتریان ایجاد و تقویت کنید ،پول روی میز می ماند .
    درکتان را از محیط اطراف بیشتر کنیداستراتژی های قیمت گذاری را مشخص کنید .خط مشی های ارتباطی را توسعه دهیدمشخص کنید چه چیزی باید بگویدمشخص کنید چه کاری باید انجام دهید نتایج را کنترل کنید و سیستم را در صورت لزوم بهبود بخشید
    با استفاده از مراحل زیر خودتان را برای مذاکرات سخت و جدی آماده کنید:
    مرحله اول:تجزیه وتحلیل ارزش را مدیریت کنید
    مرحله اول استفاده می شود تا مطمئن شویم که شرکت در مسیری حرکت می کند که می تواند برای مشتری ارزشی را خلق کند .اول از همه تمامی محصولات،خدمات و فعالیت هایی که شرکت شما به مشتری ارائه می دهد فهرست کنید .می توانید خصوصیات محصول
    ،خصوصیات خدمت ،حمایت تکنیکی،طراحی،خدمت مشتری ،اصطلاحات مخصوص یا تحولی را نیز فهرست کنید و خلاصه همه مواردی را که ارزش آفرینی می کند فهرست کنید.

    دوم اینکه رقبای اولیه را مشخص کنید و موارد خوب و بدشان را مشخص کنید .سعی کنید در این مورد جدی باشید .اگر نمی دانید که رقبایتان چه کسانی هستند بروید و از مشتریانتان بپرسید .سوم اینکه عملکرد هر رقیب را ارزیابی کنید . این ارزیابی هم می تواند به صورت کیفی و هم به صورت کمی باشد .
    مرحله دوم:تجزیه وتحلیل مرکز خرید را مدیریت کنید
    خرید یک ، فرآیند است که افراد زیادی در آن درگیر هستند و هر فردی در این پروسه ملاک متفاوتی برای انتخاب فروشنده خود دارد .هدف این مرحله این است که افرادی را که درگیر فرآیند خرید هستند را مشخص کنیم افرادی اعم از :خریدار، ناظر خرید ، آغا گر مذاکره
    خرید،افرار تاثیر گذار در فرآیند خرید ،استفاده کنندگان از محصول ،تصمیم گیرندگان و…
    مرحله سوم:رفتار خرید را پیش بینی کنید
    باید بتوانید رفتار خریدار را در یکی از چهار نوع پیش تر گفته شده قرار دهید .این 4 مورد خریداران قیمت؛ خریداران ارزش ،خریداران رابطه ،خریداران قمار باز بودند
    مرحله چهار: استراتژی پوششی تان را مشخص کنید
    در این مرحله باید بتوانید یک استراتژی پوششی از مشتریانتان را ایجاد کنید تا احتمال موفقیت شما افزایش یابد.باید مطمئن شوید افرادی که در مرکز خرید مشخص شده اند ؛ازسوی مدیران درستی در سازمان فروش مورد حمایت هستند یا نه.
    مرحله پنجم:توسعه خدمات و محصولات .
    هدف این مرحله ترجمه کردن نیاز های ارزشی بازیگران در مرکز خرید و ارزیابی شما از رفتار خرید آن ها به یک استراتژی معنی دار اهدای خدمات و محصولات به مشتریان است.توجه کنید که بحث و صحبت درباره خدمت و حمایت مهمتر از بحث کردن درباره ی محصول است .بسیاری از محصولات ممکن است که به کالا تبدیل شوند اما خدمات این گونه نیستند .خدمات تمایز دهندگان واقعی هستند.
    مرحله ششم:رویکرد مذاکره ی اولیه را توسعه دهید.
    در این مرحله باید جایگاهتان را نسبت به رقبایتان پیدا کنید و .عامل مهمی که در این مرحله وجود دارد مربوط به پایان دهندگان مذاکره است .پایان دهندگان نهایی یک مذاکره اقداماتی هستند که شما می توانید در مواقع لازم از آن ها استفاده کنید و آن ها را رو کنید تا
    معاملات را به طور هوشمندانه خاتمه دهید .بهتر است که پایان دهندگان مبتنی بر ارزش باشند و در مرحله نهایی قیمت کف را مشخص کنید.
    مرحله هفتم :پاسخ مورد انتظار مشتری را پیدا کنید .
    در مرحله شما باید درک درستی از افراد موجود در مرکز خرید مشتری داشته باشید . باید پیش بینی کنید که مشتری در کجا ها با نکات کلیدی شما موافقت نخواهد کرد و باید خودتان را آماده کنید تا پاسخ سوالاتی را که مشتریان ممکن است از شما بپرسند حدس بزنید
    مرحله هشتم: دومین استراتژی مذاکره را توسعه دهید.
    هدف این مرحله این است که واکنش رقبا را در برابر استراتژی اولیه ی خود مشخص کنید.اگر رقبا قیمت ها را پایین بیاورند شما چه کار خواهید کرد ؟ توجه کنید که آماده شدن هدف اصلی این مرحله است .فرصت ها همیشه به سراغ افرادی می آیند که همیشه آماده هستند .این شعاری است که بسیار استفاده می شود .

     

    علی خویه، مدرس دوره های تخصصی مدیریت، بازاریابی، برندینگ، فروش، تبلیغات و مذاکره
    علی خویه، مدرس دوره های تخصصی مدیریت، بازاریابی، برندینگ، فروش، تبلیغات و مذاکره

    قانون نهم:حرکت از قیمت گذاری مبتنی بر تجربه به سمت قیمت گذاری مبتنی بر ارزش
    بسیاری از شرکت ها روی استراتژی های قیمت گذاری مبتنی بر هزینه سرمایه گذاری می کنند .این نوع استراتژِی ها شامل پوشش دادن هزینه ها شما به علاوه درصدی از سود معین است .اگرچه بیشتر مدیران با قیمت گذاری مبتنی بر هزینه آشنا هستند ولی ضروری است که
    با فواید و مضرات این نوع قیمت گذاری بیشتر آشنا شویم .در زیر فواید مضرات این نوع قیمت گذاری آورده می شود .
    فواید:
    0-محاسبه آسان
    0-قابلیت اجرای آسان
    3-این نوع قیمت گذاری نیازمند کمترین اطلاعات موجود است .
    4-تمایل به ایجاد ثبات در بازار
    8-حمایت از عرضه کنندگان در برابر افزایش غیر قابل انتظار هزینه ها
    6-باورپذیر و قابل قبول بودن برای هر دو گروه مشتریان و عرضه کنندگان
    معایب :
    0- نادیده گرفتن تقاضا ،تصویر ذهنی و جایگاه بازار
    0-گرایش به هزینه های حسابداری تاریخی ، به جای تکیه بر ارزش جایگزین
    3-به کار بردن سطح استاندارد بازدهی نسبت به هزینه های ثابت
    4-ارائه مشوق هایی با کارایی کم تر به مشتریان ، به منظور القای قیمت مشخص به آن ها
    8-نادیده گرفتن نقش مشتریان و ارزش ناشی از آنها
    6- ایجاد رقابت بی فایده با استفاده از هزینه های متوسط
    برخلاف قیمت گذاری مبتنی بر هزینه که درصدی از سود را به هزینه اضافه می کند ،نگرش قیمت گذاری مبتنی بر ارزش بر قیمت تمرکز می کند که اعتقاد دارد مشتریان تمایل پرداخت آن را دارند .اگر به طور واضح فوایدی را که یک مزیت رقابتی به شما نسبت به رقبایتان می
    دهد مشخص کرده باشید ؛می توانید مطابق با ارزشی که به مشتریانتان ارئه می دهید ،قیمت گذاری کنید و از مشتریان پول دریافت کنید .پس قیمت گذاری مبتنی بر ارزش بستگی به قدرت فوایدی دارد که می توانید به مشتریانتان ارائه دهید .اگر بتوانید این کار را انجام دهید
    می توانید به طور تدریجی از قیمت گذاری مبتنی بر هزینه به سمت قیمت گذاری مبتنی بر ارزش حرکت کنید .اگر بخواهید بسیار سریع به سمت رویکرد قیمت گذاری مبتنی بر ارزش حرکت کنید ، نه فقط پیشرفت نخواهد کرد؛ بلکه نتیج معکوس نیز خواهید گرفت .مشتران
    شما گیج می شوند و از کار شما تعجب می کنند و ممکن است که شمارا را ترک کنند .

    دو سطح قیمت گذاری :
    قیمت گذاری در دو سطح استراتژیک و عملیاتی انجام می گیرد . سطح استراتژیک یا راهبردی شامل تنظیم قیمت گذاری و شیوه های فروش است و قیمت ها را به صورت فهرست در می آورد .همچنین در سطح استراتژیک است که شرکتها رویکرد قیمت گذاری پایه خود را اجرا می کنند . در این سطح آن ها تصمیم می گیرند که آیا می خواهند قیمت گذاری مبتنی بر هزینه ،یا مبتنی بر ارزش ،قیمت گذاری محک بازار و یا تر کیبی از این ها را استفاده کنند

    .در سطح قیمت گذاری عملیاتی ما قیمت ها معامله ای و قوانین لازم برای مذاکرات قیمت را مدیریت می کنیم .در این سطح می خواهیم مطمئن شویم که مشتریان به طور منصفانه تخفیف می گیرند و قیمت ها با اهداف استراتژی بلند مدت سازگار هستند.

    مدل بلوغ قیمت گذاری:

    ایجاد یک برنامه برای توسعه ی اطمینان در قیمت گذاری سازمان در طی یک فرآیند چند رحله ای صورت می گیرد. قیمت گذاری مبتنی بر هزینه ، قیمت گذاری مبتنی بر پایه بازار و در نهایت قیمت گذاری مبتنی بر ارزش .مدیران و رهبران باهوش در زمینه قیمت گذاری می دانند که تغییر یک نوع تکامل است ؛ نه انقلاب .این مدل به صورت زیر است.

     

    سوابق و رزومه علی خویه
    سوابق و رزومه علی خویه

    قانون دهم:با اطمینان قیمت گذاری کنید به یاد داشته باشید که شما چه کسی هستید
    ما استدلال می کنیم که بدون تمرکز پایدار بر توسعه فرآیند ارزش گذاری منسجم توسط مدیر ارشد یک شرکت ،صحبت کردن در مورد قیمت گذاری مطمئن یک لفظ بی معنی خواهد شد که سریعا تبدیل به یک برنامه ماه ماهیانه می شود .در انتهای سه ماهه اول سال نیز که شرکت
    می خواهد به اهداف فروش خود برسد ،به دست فراموشی سپرده می شود .
    از رهبر ارزش گذار حمایت کنید
    رهبر ارشد سازمان دارای مسئولیت خطیری است .وی باید مطمئن شود که تمامی کارمندان سازمان بر بهبودی و تقویت ارزش برای مشتریان تمرکز می کنند .وقتی که مدیران ارشد بر ارزش گذاری تمرکز می کنند ، می توانند سیستم های داخل سازمان را مدیریت کنند و از
    کنترل های موثری استفاده کنند .این کنترل ها بر کیفیت بازده در تولید و حفظ مشتری متمرکز هستند .مدیران فروش نیز می توانند به فروشنده ها کمک کنند که به جای تمرکز بر هر نوع تجارتی بر کسب و کار هایی که سود آور هستند تمرکز کنند .
    برای سوق دادن شرکت در جهت ارزش گذاری مشتری ضروری است که با مشتریان ملاقاتی داشته باشیم و حداقل 01 نفر از مشتریان را در هر ماه ببینند .استفاده از این قرار و ملاقات ها برای پرسیدن سولاتی در مورد داد و ستد مشتری های قوی تر ، ابزاری است که افراد اجرایی
    بالا رتبه دارند .این کار نه فقط به شرکت می گویید که آن ها برای شرکت مهم هستند بلکه افراد اجرایی را به مستقیم ترین مسیر وصل می کند و آن ها می توانند بفهمند که چه اتفاقی برای مشتریان در یک محیط رقابتی می افتد .در این ملاقات ها مشتریان نیز به شما خواهند
    گفت که در دنیای واقع از شما چه می خواهند ؟ وقتی که مدیران بر اساس این بینش ها رفتار کنند ، فرصت هایی واقعی برای تمایز و مزیت بلند مدت رقابتی به دست می آورند .

    نقش فروش در ارزش گذاری قیمت :
    فروشنده ها باید خدمات با ارزش بالا و پایین داشته باشند تا بتوانند در مذاکره با مشتریان از آن ها استفاده کنند .این بهترین و شاید تنهاترین راهی است که توسط آن می توان بازیگران پوکر را از میدان به در کرد .مسلما یک خدمت با ارزش پایین نباید به اندازه سایر خدمات سود
    مند باشد ، زیرا هدف اولیه آن حمایت از قیمت های خدمات با ارزش بالا است .این یک ابزار مذاکره است که به جای قیمت استفاده می شود تا معامله انجام شود .اگر خریدار خواستار قیمت پایین تر بود شما می توانید محصولات رده پایین تر را به او پیشنهاد کنید !
    با به کار بردن این 01 قانون کاربردی شما می توانید ، با اطمینان در مورد قیمت گذاریتان تصمیم گیری کنید .شما می توانید مذاکره را به سمت بحث چگونه فراهم کردن نتایج “کیفیت” محسوس به مشتریان هدایت کنید.در این صورت شرکت شما می تواند با به دست آوردن پولی که شرکت اخیرا به خاطر تغییر استراتژی های قیمت گذاری خود از دست داده است سود و درآمد کسب کند

    خلاصه ای از کتاب استراتژی قیمت گذاریPricing with confidence)01 قانون برتر(
    نویسندگان:رید هولدن و مارک برتون
    مترجمان:مهدی خادمی،مهسا منشی

  • معیارهای جایزه ملی کیفیت و تعالی سازمانی

     

     

     

     

         ارزش ها و مفاهيم بنيادي مدل EFQM

    (اساس دو جايزه ملي كيفيت و بهره وري و تعالي سازماني EFQM در ايران)

    مدل  EFQM چارچوبي روشمند براي ارزيابي عملکرد سازمان ها در دو حوزه فرآيند ها و نتايج حاصل از اين فرآيند مدل ها است . دستاوردهاي حاصل از ارزيابي در اين مدل عبارتست از نقاط قوت سازمان و زمينه هاي قابل بهبود آن که براي دستيابي به بهبودها. فهرستي از برنامه هاي اولويت بندي شده را نيز پيشنهاد مي کند. بر اساس آموخته هاي مديريت کيفيت جامع ١، توجه به ارزش ها و مفاهیم بنيادين هشت گانه به شرح زير، لازمه موفقيت و ايجاد بهبود مستمر سازمان ها است :

    • نتيجه گرايي
    • مشتري مداري
    • رهبري و ثبات در مقاصد
    • مديريت مبتني بر فرآيندها و واقعيت ها
    • توسعه و مشارکت کارکنان
    • يادگيري، نوآوري و بهبود مستمر
    • توسعه همکاري هاي تجاري
    • مسؤوليت هاي اجتماعي سازمان

    ارزش ها و مفاهيم هشت گانه فوق پايه ها ي اصلی برنامه ريزي و استقرار سيستم ها را تشکيل مي دهند و براي شناخت وضعيت عملکردي سازمان ها بايد از معيارهايي بهره گرفت که ارتباط تنگاتنگي با مفاهيم فوق الذکر داشته باشند، معيارهايي که تو سط آنها، ميزان تحقق هشت مفهوم بنيادين و ميزان موفقيت سازمان در دستياب ي به نتايج را بتوان اندازه گيري کرد.

    معيارها

    داراي نه معيار است(اين مدل اساس دو جايزه ملي كيفيت و بهره وري و تعالي سازماني در ايران EFQM مدل است) پنج معيار آن، توانمند سازها و چهار معيار ديگر نتايج هستند.

    تواندمندسازها : رهبري، خط مشي و استراتژي، کارکنان، مشارکتها و منابع، فرآيندها

    نتايج : نتايج مشتريان، نتايج کارکنان، نتايج جامعه، نتايج کليدي عملکرد

    معيارهاي ”توانمندساز“، آنچه را يک سازمان انجام مي دهد پوشش می دهند و معيارها ي نتايج، آنچه را که يک سازمان بدست مي آورد. ”نتايج“ بر اثر اجرا ي ”توانمندسازها“ بدست مي آيند و ”توانمندسازها“ با گرفتن بازخور از ”نتايج “بهبود مي يابند. شکل پایان این بحث نما يي از مدل را نشان داده که پويايي مدل در آن نمايان است. نوآوري و يادگيري کمک مي کنند تا توانمندسازها بهبود يافته و بهبود توانمندسازها، بهبود نتايج را به دنبال خواهد داشت. شامل چند جزء است که ابعاد مختلف معيار را مشخص مي سازد. در ادامه EFQM هر يک از معيارها ي نه گانه مدل تعريف هر يک از معيارهاي مدل و اجزاي آنها آمده است.

    معيار ۱ : رهبري

    رهبران متعا لي، آرمان و مأموريت را تدوين و دستيابي به آنها ارزش ها و سيستم ها ي مورد نياز برا ي موفقيت پايدار سازمان را ايجاد کرده و با عمل و رفتار مناسب خود آنها را به اجرا درمي آورند. در دوران تغيير و تحولات سازمان، ثبات در مقاصد دارند و هر کجا که لازم باشد قادرند تا جهت گيري سازمان را متحول ساخته و کارکنان را به پيروي آن ترغيب کنند.

    الف-   رهبران، مأموريت، آرمان، ارزشها و اصول اخلاقي سازمان را ايجاد کرده و نقش الگو در فرهنگ تعالي را ايفا مي کنند.

    ب-    رهبران، شخصًا براي اطمينان يافتن از ايجاد، توسعه و استقرار سيستم هاي مديريت و بهبود مستمر آنها، مشارکت دارند.

    ج  –  رهبران، با مشتريان، شرکاي تجاري و نمايندگان جامعه تشريک مساعي مي کنند.

    د –  رهبران، فرهنگ تعالي را در ميان کارکنان تقويت مي کنند.

    ه-   رهبران، تغييرات سازماني را شناسايي و راهبري مي کنند.

    معيار ۲ : خط مشي و استراتژي

    سازمان هاي متعا لي مأموريت و آرمان خود را از طريق ايجاد و تدوين يک استراتژ ي متمرکز بر منافع ذينفعان و با در نظر گرفتن بازار و بخش ي که در آن فعاليت مي کنند، به اجرا در مي آورند. خط مشي ها، اهداف و فرآيندها به منظور تحقق استراتژي ها تدوين و جاري مي شوند.

    الف   -خط مشي و استراژي بر اساس خواسته ها و انتظارات حال و آينده ذينفعان پايه ريزي مي شوند.

    ب –  خط مشي و استراتژي بر اساس اطلاعات حاصل از اندازه گيري عملکرد، تحقيقات، يادگيري و فعاليتهاي خلاقانه، پايه ريزي مي شوند.

    ج  – خط مشي و استراتژي، تدوين شده، مورد بازنگري قرار گرفته و به روز مي شوند.

    د –  خط مشي و استراتژي از طريق چارچوب فرآيندهاي کليدي اشاعه داده شده و به اجرا در مي آيد.

     

     

     

    معيار ۳ : کارکنان

    سازمانهای متعالي تمامي توان بالقوه کارکنان خود را در سطوح فردي، تيمي و سازماني اداره کرده، توسعه بخشيده و از آن بهره مي گيرند . آنها عدالت و برابري را ترويج کرده، کارکنان را در امور مشارکت داده و به آنها تفويض اختيار مي کنند.

    اين سازمان ها به گونه اي به کارکنان خود توجه کرده، ارتباط برقرار ساخته و آنها را مورد تشويق و تقدير قرار مي دهند که در آنها انگيزه و تعهد براي استفاده از مهارت و دانششان در جهت منافع سازماني ايجاد شود.

    الف – منابع انساني برنامه ريزي و مديريت شده و بهبود مي يابند.

    ب –  دانش و شايستگي کارکنان شناسايي شده، توسعه يافته و نگهداري مي شود.

    ج  –  کارکنان مشارکت داده شده و به آنان تفويض اختيار مي شود.

    د –   کارکنان و سازمان گفتمان دارند.

    ه –  کارکنان مورد تشويق و تقدير قرار گرفته و به آنها توجه مي شود.

    معيار ۴ : مشارکتها و منابع

    سازمان هاي متعا لي، مشارکتها و همکاري هاي تجار ي بيروني، تأمين کنندگان و منابع داخلي خود را به منظور پشتيباني از خط مشي و استراتژي  اجراي اثر بخش فرآيندهايشان برنامه ريزي و مديريت مي کنند.

    الف -همکاري هاي تجاري بيروني، مديريت مي شود.

    ب – منابع مالي، مديريت مي شود.

    ج – ساختمان ها، تجهيزات و مواد، مديريت مي شود.

    د – فناوري، مديريت مي شود.

    ه – اطلاعات و دانش، مديريت مي شود.

    معيار ۵ : فرآيندها

    سازمان های متعا لي فرآيندهاي خود را به منظور کسب رضايت کامل و ايجاد ارزش فزاينده براي مشتريان و ساير ذينفعان طراحي نموده، مديريت کرده و بهبود مي بخشند.

    الف ـ فرآيندها به گونه اي نظام مند طراحي و مديريت مي شوند.

    ب ـ فرآيندها به منظور کسب رضايت کامل و ايجاد ارزش فزاينده براي مشتريان و ساير ذينفعان در صورت نياز، با استفاده از نوآوري ها بهبود مي يابند.

    ج – محصولات و خدمات بر اساس خواسته ها و انتظارات مشتري طراحي و ايجاد مي شوند.

    د – محصولات و خدمات، توليد، تحول و پشتيباني مي شوند.

    ه – ارتباط با مشتري مديريت شده و تقويت مي شود.

    معيار ۶ : نتايج مشتري

    سازمان هاي متعالي به طور فراگير نتايج مهم مرتبط با مشتريان خود را اندازه گيري کرده و به آنها دست مي يابند.

    الف – مقياس ادراکي

    اين مقياس ها، بيانگر ادراکات مشتريان از سازمان است. به عنوان مثال اين اندازه ها از طريق نظر سنجي های مشتري و گروه هاي نمونه، رتبه بندي هاي فروشندگان، تقديرها و شکايات رسمي بدست مي آيند.

    ب – شاخص هاي عملکردي

    اين شاخص ها، شاخص هاي ي داخلی هستند که توسط سازمان به منظور پايش، درک، پيش بيني و بهبود عملکرد سازمان و پيش بيني ادراکات مشتريان بيروني سازمان به کارگرفته مي شوند.

    معيار ۷ : نتايج کارکنان

    سازمان هاي متعالي به طور فراگير نتايج مهم مرتبط با کارکنان خود را اندازه گيري کرده و به آنها دست مي يابند.

    الف – مقياس ها

    بيانگر ادراکات کارکنان از سازمان است.  به عنوان مثال اين اندازه از طريق نظر سنجيها، گروهها ي نمونه، مصاحبه ها و ارزيابي هاي ساختار يافته به دست آيند.

    ب – شاخص هاي عمکلردي

    اين شاخص ها، شاخصهايی داخلي هستند که توسط سازمان به منظور پايش، درک، پيش بين ي و بهبود عمکلرد کارکنان سازمان و پيش بيني ادراکات آنان با کارگرفته مي شوند.

     

             معيار ۸ : نتايج جامعه

    سازمان هاي متعالي به طور فراگير نتايج مهم مرتبط با جامعه را اندازه گيري کرده و به آنها دست مي يابند.

    الف – مقياس هاي ادراکي

     

    اين مقياس ها، بيانگر ادراکات جامعه از سازمان است. به عنوان مثال اين اندازه ها از طريق نظر سنجيها، گزارش ها، نشريات، گردهمايي هاي عمومي و مراجع رسمي و دولت ي به دست م ي آيند ، برخي از اندازه ها که به عنوان مقياس ادراکي مطرح شده است قابل طرح در شاخص هاي عملکردي هستند و بالعکس.

    ب- شاخص هاي عملکردي

    اين شاخص ها، شاخص هايي داخلي هستند که توسط سازمان به منظور پايش، درک، پيش بين ي و بهبود عملکرد سازمان و پيش بيني ادراکات جامعه به کارگرفته مي شوند.

    معيار ۹ : نتايج کليدي عملکرد

    سازمان هاي متعا لي به طور فراگير نتايج مهم مرتبط با عناصر اصلي خط مش ي و استراتژي را اندازه گيري کرده و به آنها دست مي يابند.

    الف – دستاوردهاي کليدي

    اين شاخص ها، نتايج کليدي برنامه ريزي شده سازمان هستند که وابسته به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت آن است.

    ب – شاخص هاي کليدي عملکرد

    اين شاخص ها، شاخص هاي عمليا تي هستند که به منظور پايش و درک فرآيندها و پيش بيني و بهبود احتمالی و امتيازات هر معيار را نشان مي دهد.

     

     

     

     

    مدلEFQM

    سازمان هاي متعا لي به طور فراگير نتايج مهم مرتبط با عناصر اصلي خط مشي و استراتژي را اندازه گيري کرده و به آنها دست مي يابند.

    الف – دستاوردهاي کليدي

    اين شاخص ها، نتايج کليدي برنامه ريزي شده سازمان هستند که وابسته به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت آن است.

    ب – شاخص هاي کليدي عملکرد

    اين شاخص ها، شاخص هاي عمليا تي هستند که به منظور پايش و درک فرآيندها و پيش بين ي و بهبود احتمالی و امتيازات هر معيار را نشان مي دهد.

    مدل پيشنهادي

    با بررسي مدل فوق و ديگر مدلهاي رضايت مشتري و با توجه به اهميتي كه امروزه مشتري، براي سازمانها  دارد به نظرمي رسد كه بايد يك مدل ملي در اين زمينه در سطح ميهن اسلاميمان، ايران، طراحي و همه ساله يا بصورت فصلي(مشابه مدل رضايتمندي مشتري آمريكا) در كليه صنايع اندازه گيري شود. اين مدل مي تواند مزاياي فراواني داشته و اغلب كشورهاي توسعه يافته از چنين مدلي برخوردارند . شكل زیر مدل پيشنهادي را كه برگرفته از مدلهاي سوئدی، نروژی، آمریکایی و مدل  EFQM مي باشد را نشان مي دهد.

     

     

     

     

     

     

     

    در ادامه بحث به بررسی اصول T. C. C  يا ارتباطات و به نقش دو عنصر کلیدی سازمانها یعنی کارکنان و مشتریان در موفقیت سازمان می پردازیم.

    1. C. Cبر پايه شش اصل قرار دارد و شركتي كه خط مشي خود را بر اساس T. C. C ” ارتباطات ” قرار دهد، موفق خواهد خواهد بود . شكل زیر نشان مي دهد كه چگونه، شش  اصل T. C. C  به يك ديگر مرتبط ميشوند.
  • تدوین برنامه بازاریابی (Marketing Plan)

    اصول تدوین طرح و برنامه بازاریابی (Marketing Plan)


    b6

    علی خویه

    مدرس دانشگاه، سخنران، مشاور، محقق و مجری سیستم هاو برنامه های بازاریابی، ارتباطات، تبلیغات، خلاقیت، تجارت و فروش – با بیش از 18سال تجربه اجرایی، مولف و مترجم 12 کتاب مرجع، کاربردی و تخصصی، عضو انجمن های ملی و بین المللی، مجری و مشاور بیش از 200 پروژه مختلف در سراسر کشور،دارای سابقه بیش از 350000 نفر ساعت دوره ها و کارگاه های آموزشی و کاربردی و اجرایی به سازمانها شرکت ها و موسسات ملی و بین المللی و همکاری های مختلف اجرایی و تخصصی با برندهای معتبر و مشهور بین المللی، مشاور ارشد مدیران عامل مطرح و برندهای معتبر، با ارایه بیش از 100 ها عنوان مقاله تخصصی، سخنرانی در بیش از صد سمینار مختلف و سخنران برتر ده ها سمینار، مهمان و کارشناس برخی از برنامه های صدا و سیما، عضو هیات تحریریه نشریات مختلف و مشاور مدیران عامل مطرح و برتر شرکت ها و سازمان های ملی و بین المللی …….

    www.khooyeh.ir

    تماس با ما:
    drkhooyeh@gmail.com

    سوابق گروه:
    ارایه بیش از 5000 ساعت مشاوره تخصصی به سازمان ها و برندهای معتبر،

    اجرای بیش از صدها پروژه تحقیقات بازار، برندسازی، رفتار مصرف کننده، کلوپ مشتریان، crm، مهندسیفروش و بازاریابی، کمپین تبلیغات، برنامه های ارتباطاتبازاریابی IMCو روابط عمومی، دپارتمان بازاریابی وفروش، برنامه بازاریابی،مشاوره فروش، مشاوره راهکارهای افزایش فروش، مشاوره مهندسی فروش، تشکیل دپارتمان فروش و بازاریابی اجرای پروژه های مهندسی فروش، راه اندازی و استقرار فروش و بازاریابیمویرگی، راه اندازی و استقرار فروشگاه، اجرای پروژه های چیدمان فروش، تربیت فروشنده و ویزیتور، استخدام فروشنده و بازاریاب، راه اندازی پخش و توزیع مویرگی، استقرار نرم افزارهای فروش، مشاوره نرم افزار و سخت افزار فروش، فروش انلاین، مشاوره فروشگاه مجازی، مشاوره ارتقا فروش، مشاوره ترفیع فروش، اجرای جشنواره های فروش، دوین شرح وظایف سطوح مدیریتی و مهندسی فروش، پیاده سازی و بهینه سازی سیستم های جامع مدیریت فروش و بازاریابی در سازمان، طراحی تدوین و استقرار فرآیندهای فروش، تدوین سیاست ها و استراتژی های فروش سازمان با هماهنگی مدیران، بررسی و آنالیز روانشناسی خرید و روان شناسی فروش، تحقیقات رفتار مصرف کنندگان، اجرای جشنواره های فروش و بازاریابی، آنالیز دلایل شکست روشهای اجرایی در جذب مشتریان جدید، بهبود سطح حفظ مشتری جهت افزایش فروش و ایجاد جریان درآمد اضافی، ایجاد واحد crm اثربخش و اجرایی در شرکت و سازمان ، شناسایی نیازهای مشتریان و جلب اعتماد آنها برای خرید، آموزش تیم فروش در جهت بهبود عملکرد، تکنیک های رفتار شناسی و رفتارسنجیمشتریان در فروش، طبقه بندی انواع مشتریان و تکنیک های فروش به آنها، طراحی و نظارت بر چرخه عملیاتفروش، طراحی عملیات ستادی فروش، اجرای مناسب ترین وساده ترین روشهای فروش و بازاریابی، مشاوره در جهت کاهش هزینه های بازاریابی و فروش

     


     

     

    طرح بازاریابی یک برنامه مفصل و مدون است که جهت­گیری بلندمدت بخش بازاریابی یک شرکت را نشان می­دهد و برای شرکت­های بزرگ سندی اساسی و حیاتی به شمار می­رود . این برنامه بر اساس روشی که در این نوشتار معرفی می­شود، از شش قسمت تشکیل شده است:

    1- اهداف و ماموریت­ها

    2- تجزیه و تحلیل وضعیت

    3- استراتژی­ها و اهداف

    4- برنامه­های تاکتیکی بازاریابی

    5- بودجه­بندی، تحلیل عملکرد و پیاده­سازی

    6- ملاحظات جانبی

    در ادامه به بررسی هر یک از بندهای فوق پرداخته می­شود.

    1- اهداف و ماموریت­ها

    در این قسمت ابتدا هدف از تهیه­ی این سند بیان می­شود . برای مثال هدف تهیه­ی یک طرح بازاریابی می­تواند به صورت زیر باشد:

    “هدف تهیه­ی این سند معرفی کالای جدید، ورود به بازار جدید، افزایش رشد کالای موجود و ارزیابی برنامه­ی سالانه و…است”

    و یا مثالی دیگر:

    “هدف تهیه­ی این سند تنظیم و تدوین استراتژی یک واحد فعالیت استراتژیک است”

    پس از معرفی، هدف “ماموریت” تشریح می­شود . بیانیه­ی ماموریت شامل چند جمله­ی مختصر است که به موارد زیر اشاره می­کند:

    1- فلسفه بنیادین سازمان

    2- مشتریان

    3- کالاها و خدمات

    4- ارزش­های اساسی

    5- و غیره

    2- تجزیه و تحلیل وضعیت

    تجزیه و تحلیل وضعیت نگاهی به وضعیت حال و آینده است . این کار از چند دیدگاه بررسی می­شود:

    1- تجزیه و تحلیل محصول جاری

    2- تجزیه و تحلیل بازار موجود

    3- تجزیه و تحلیل شبکه­ی توزیع

    4- تجزیه و تحلیل مالی

    5- تجزیه و تحلیل رقبا

    6- سایر تجزیه و تحلیل­ها

    در تجزیه و تحلیل محصول جاری موارد زیر مورد بررسی قرار می­گیرد:

    1- ویژگی­ها و صفات محصول

    2- قیمت­گذاری محصول

    3- کانال­های توزیع محصول

    4- ترفیع و ارتقای کیفیت محصول

    5- خدمات اضافی محصول

    در تجزیه و تحلیل بازار موجود موارد زیر مورد بررسی می­شود:

    1- جهت­گیری­ها در بازار هدف

    2- ویژگی­های جمعیت­شناختی و روان­شناختی بازار هدف

    3- ویژگی­های مشتریان هدف

    4- تخمین بازار هدف

    5- تحلیل فرآیند خرید مصرف کننده

    در تجزیه و تحلیل شبکه­ی توزیع موارد زیر بررسی می­شود:

    1- کانال­های توزیع و زنجیره­ی تامین

    2- انتظارات توزیع­ کنندگان

    3- فرآیندهای خرید

    4- نقش محصول در امر توزیع

    5- ابعاد توزیع

    در تجزیه و تحلیل شبکه­ی رقبا موارد زیر بررسی می­شود:

    1- وضعیت “آمیخته بازاریابی” رقبا شامل محصول، ترفیع ، توزیع و قیمت

    2- نقاط ضعف و قوت رقبا

    3- روند بازاریابی هر یک از رقبا

    در تجزیه و تحلیل مالی موارد زیر مورد بررسی قرار می­گیرد:

    1- تجزیه و تحلیل فروش

    .براساس محصول

    .براساس کانال­های توزیع

    .براساس مناطق

    .براساس سهم بازار

    2- تجزیه و تحلیل سود

    .هزینه های بازاریابی

    .درآمدها

    و سرانجام در سایر تجزیه و تحلیل­ها موارد زیر بررسی می­شود:

    1- تجزیه و تحلیل مسایل و فرصت­های محیطی

    2- تجزیه و تحلیل به کمک ماتریس­ها و منحنی عمر محصول

    3- خلاصه وضعیت جاری

    3- اهداف و استراتژی­ها

    در این بخش اهداف و استراتژی­های بازاریابی مورد بررسی قرار می­گیرند

  • قوانین موفقیت در فروش و افزایش فروش

    قوانین موفقیت در فروش و افزایش فروش

    قوانین نوابغ فروش و فوق ستاره های فروش

    تکنیک ها و تاکتیک های افزایش فروش

    تالیف و ترجمه – علی خویه، مدرس فروش ، مدرس برند، سخنران فروش، مدرس مذاکره، مدرس بازاریابی، معلم فروش و مذاکره
    – قانون علت و معلول

    علی خویه

    مدرس دوره های تخصصی فروش و بازاریابی

    18سال تجربه ی اجرایی

    مشاور و مدرس بیش از صدها برند مطرح در خاورمیانه

    مولف 12 عنوان کتاب تخصصی در زمینه ی برندسازی، بازاریابی و فروش

    b6

    هر چیز به دلیلی رخ می دهد . برای هر علتی معلولی هست ، و برای هر معلولی علت یا علت های بخصوصی وجود دارد ، چه از آنها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید . چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد .

    –        قانون ذهن

    همه ی علت ها و معلول ها ذهنی هستند . افکار شما تبدیل به واقعیت می شوند . افکار شما آفریننده اند . شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره ی آن بیشتر فکر می کنید .
    همیشه درباره ی چیز هایی فکر کنید که واقعا طالب آن هستید و از فکر کردن درباره ی چیزهایی که خواستار آن نیستید اجتناب کنید .
    – قانون عینیت یافتن ذهنیات
    دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست . کار اصلی شما در زندگی این است که زندگی مورد علاقه ی خود را در درون خود خلق کنید .
    زندگی ایده آل خود را با تمام جزئیات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانی که در دنیای پیرامون شما تحقق پیدا کند حفظ کنید .
    – قانون رابطه ی مستقیم
    زندگی بیرون شما بازتاب زندگی درونی شماست . بین طرز فکر و احساسات درونی شما از یک طرف و عملکرد و تجارب بیرونی شما از طرف دیگر رابطه مستقیم وجود دارد .
    – قانون باور
    هر چیزی را که عمیقا باور داشته باشید برایتان به واقعیت بدل می شود . شما آنچه را که می بینید باور نمی کنید بلکه آن چیزی را می بینید که قبلا به عنوان یک باور انتخاب کرده اید . پس باید :
    باور های محدود کننده ای را که مانع موفقیت شما هستند شناسایی کنید .
    آنها را از بین ببرید .
    قانون ارزش ها
    نحوه ی عملکرد شما همیشه با زیربنایی ترین ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است .
    آنچه براستی ارزش هایی را که واقعا به آن اعتقاد دارید بیان می کند ادعاهای شما نیست بلکه گفته ها ، اعمال و انتخاب های شما به ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است .
    قانون انگیزه
    هر چه می گویید یا انجام می دهید از تمایلات درونی ، خواسته ها و غرایز شما سرچشمه می گیرد . این کار ممکن است بصورت خودآگاه و ناخودآگاه انجام شود .
    رمز موفقیت دو چیز است :
    تعیین اهداف و برنامه ریزی برای آنها .
    مشخص کردن انگیزه ها .
     قانون فعالیت ذهن ناخودآگاه
    ذهن ناخودآگاه شما موجب می شود همه ی گفته ها و اعمالتان مطابق با الگویی انجام پذیرد که با تصویر ذهنی و باورهای زیر بنایی شما هماهنگ است .
    ذهن ناخودآگاه شما بسته به اینکه چگونه آنرا برنامه ریزی کنید می تواند شما را به پیش ببرد و یا از پیشرفت باز دارد .
    قانون انتظارات
    اگر با اعتماد به نفس انتظار وقوع چیزی را داشته باشید در جهان پیرامورتان امکان وقوع پیدا می کند .
    شما همیشه هماهنگ با انتظاراتتان عمل می کنید و انتظارات شما بر رفتار و طرز برخورد اطرافیانتان تاثیر می گذارد .
    قانون تمرکز
    هر چیزی که ذهن خود را به آن مشغول سازید در زندگی واقعیت پیدا می کند .
    هر چیزی که روی آن تمرکز کنید و مرتبا به آن فکر کنید در زندگی واقعی شکل می گیرد و گسترش پیدا می کند . بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که در زندگی واقعا طالب آن هستید .

    افزایش مشتری، جذب مشتری، افزایش فروش، CRM ، مدیریت ارتباط با مشتری
    افزایش مشتری، جذب مشتری، افزایش فروش، CRM ، مدیریت ارتباط با مشتری


    قانون عادت
    حداقل 95% از کارهایی که انجام می دهید از روی عادت است ، خواه عادت های مفید و خواه عادت های مضر .
    شما می توانید عادت هایی را که موفقیتتان را تضمین می کند در خود پرورش دهید . به این صورت که تا هنگامی که رفتار مورد نظر به صورت اتوماتیک و غیر ارادی انجام نشوند تمرین و تکرار آگاهانه و مدام آنرا ادامه دهید .

    قانون جذب
    شما مرتبا افکار ، ایده ها و موقعیت هایی را که با افکار غالب شما هماهنگ هستند به خود جذب می کنید ، خواه افکار منفی خواه افکار مثبت .
    شما می توانید بهتر از اینکه هستید باشید ، ثروتمند تر از اکنون باشید و توانایی های بیشتری داشته باشید چون می توانید افکار غالب خود را تغییر دهید .
    قانون انتخاب
    زندگی شما نتیجه ی انتخاب های شما تا این لحظه است .
    چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستید ، کنترل کامل زندگی تان و تمامی آنچه برایتان اتفاق می افتد در دست شماست .
    قانون تفکر مثبت
    برای موفقیت و شادی در تمام جنبه های زندگی تفکر مثبت امری ضروری است .
    شیوه ی تفکر شما نشان دهنده ی ارزش ها ، اعتقادات و انتظارات شماست .
    قانون تغییر
    تغییر غیر قابل اجتناب است و چون با دانش روزافزون و تکنولوژی رو به پیشرفت هدایت می شود با سرعتی غیر قابل قیاس با گذشته در حال حرکت است .
    کار شما این است که استاد تغییر باشید نه قربانی آن .
    قانون کنترل
    این که تا چه حد در مورد خودتان مثبت فکر می کنید بستگی به این دارد که فکر می کنید تا چه حد زندگی تان را تحت کنترل دارید .
    سلامتی ، شادی و عملکرد عالی از طریق کنترل کامل افکار ، اعمال و شرایط پیرامونتان به وجود می آید .
     قانون مسئولیت
    هر جا که هستید و هر چه که هستید بخاطر آن است که خودتان اینطور خواسته اید .
    مسئولیت کامل آنچه که هستید ، آنچه که بدست آورده اید و آنچه که خواهید داشت بر عهده ی خود شماست .
     قانون پاداش
    عالم در نظم و تعادل کامل به سر می برد . شما همیشه پاداش کامل اعمالتان را می گیرید .
    همیشه از همان دست که می دهید از همان دست می گیرید . اگر از عالم بیشتر دریافت می کنید به این دلیل است که بیشتر می بخشید .
    قانون خدمت
    پاداش هایی که در زندگی می گیرید با میزان خدمت شما به دیگران رابطه مستقیم دارد .
    هر چه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران کار و مطالعه کنید و توانایی های خود را افزایش دهید ، در عرصه های مختلف زندگی خود نیز پیشرفت بیشتری به دست می آورید .
    قانون تاثیر تلاش
    همه ی امیدها ، رویاها ، هدف ها و آرمان های شما در گرو سخت کوشی شماست .
    هر چه بیشتر تلاش کنید ، بخت و اقبال بهتری پیدا می کنید .
    هیچ راه میانبری وجود ندارد .
    قانون آمادگی
    شانس در واقع به هم پیوستن موقعیت و آمادگی است . عملکرد خوب نتیجه ی آمادگی کامل است که مراحل کسب آن اغلب از هفته ها ، ماه ها و سال ها قبل آغاز می شود .
    در هر حوزه ای موفق ترین افراد آنهایی هستند که همواره در مقایسه با افراد نا موفق وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کار می کنند .
    قانون حد توانایی
    هیچ وقت برای انجام همه ی کارها وقت کافی وجود ندارد ولی همیشه برای انجام مهمترین کارها وقت کافی است .
    هر جه بیشتر کار کنید کارایی بیشتری پیدا می کنید . اما اگر بخواهید بیش از حد حد توانتان انجام امور مختلف را به عهده بگیرید نتیجه ای جز این نخواهد داشت که بفهمید توانایی شما برای انجام کارها حدی دارد .
    قانون تصمیم
    مصمم بودن از ویژگی های اساسی افراد موفق است .
    در زندگی شما هر جهشی در جهت پیشرفت ، هنگامی حاصل می شود که در موردی تصمیم روشنی گرفته باشید .
    قانون خلاقیت
    ذهن شما می تواند به هر چیزی که برایش قابل درک باشد و آن را باور داشته باشد دست یابد .
    هر نوع پیشرفتی در زندگی تان با یک ایده آغاز می شود و چون توانایی شما در خلق ایده های جدید نا محدود است آینده ی شما نیز محدودیتی نخواهد داشت .
    قانون انعطاف پذیری
    در تعیین اهداف خود قاطعیت داشته باشید ، اما در مورد روش دستیابی به آنها انعطاف پذیر باشید .
    در عصر تحولات سریع ، رقابت شدید و کهنه شدن مدام همه چیز ، انعطاف پذیری و سازگاری از شرایط اساسی موفقیت است .
    قانون استقامت
    معیار ایمان به خود ، توانایی استقامت در برابر سختی ها ، شکست ها و نا امیدی هاست .
    استقامت ویژگی اساسی موفقیت است . اگر شما به اندازه ی کافی استقامت کنید ، طبیعتا سرانجام موفق می شوید.

  • جذب منابع انسانی با استعداد (استراتژی برند کارفرما)

    استراتژی برند کارفرما در سازمان‌ها (رویکردی جهت جذب و نگهداری استعدادها)

    چکیده:

    به منظور کسب مزیت رقابتی در رقابت برای جذب استعداد ها، سازمانها مجبور هستند یک استراتژی توانمند ساز[1] را به کار گیرند تا بتوانند استعدادها را جذب کرده و حفظ نمایند که به آن استراتژی برند  کار فرما[2] می گویند.در این مقاله ضمن اشاره به مدیریت استراتژیک منابع انسانی و استراتژی جذب کارکنان ، اهمیت استراتژیک برند کارفرما برای سازمانها تشریح شده است. همچنین عوامل موثر بر طراحی و پیاده سازی استراتژی برند کارفرما تبیین و چگونگی ارزیابی آن نیز ارائه گردیده است.و درنهایت فرایند ایجاد استراتژی برند کارفرما در قالب مدل مفهومی و به صورت شماتیک ارائه گردیده است.

    واژگان کلیدی:مدیریت استراتژیک منابع انسانی،استراتژی جذب منابع انسانی و برند کارفرما

     

     

    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد
    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد

    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد

    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد

     

    مقدمه

    در سازمانهاي هزاره جديد تاكيدهاي فراواني بر دارايي هاي ناملموس نظير نام تجاري، نوآوري، خلاقيت،‌ كارآفريني و سرمايه هاي دانشي مي‌شود. اين منابع كليدي قادر هستند سازمان را صرفنظر از صنعت مربوطه، به عنوان يك سازمان ايده‌ال مطرح كنند. چنين سازمان‌هايي بر افراد متمركز هستند و صرفاً پس از آنكه افراد مناسب را در جايگاه‌هاي  مناسب قرار دادند در جهت پيشی گرفتن از رقباي خود گام بر مي‌دارند. تحقيقات موشكافنه تر مطرح مي كنند كه براي دستيابي به موفقيت، نه تنها بايد افراد را در پست هاي مناسب قرار داد، بلكه مي‌بايست عملگران برتر براي هر پستي  را شناسايي كرد(. اين تحقيقات مدعي هستند افرادي كه متعاقباً سازمان را به سمت آينده پيش مي رانند حتي نسبت به چشم‌انداز و استراتژي سازمان از اهميت بيشتري برخوردارند(Brandt & Kull,2007:1). بر اساس پيمايش صورت گرفته توسط مشاوره Deloitte در سال 2007 بزرگترين دغدغه سازمان‌ها در آمريكا، جدا از مساله بقا و سودآوري، چگونگي جذب و حفظ كردن استعدادها بوده است. همين گروه مشاوره پيشتر نيز گزارش داده بود كه مساله حفظ بهترين استعدادها، اولويت شماره یک 87 درصد مديران منابع انساني سازمان‌هاي تحت مطالعه بوده است(Hansen, 2007:13).

    صاحبنظران منابع انساني معتقدند که بقا و پایداری سازمانها در گرو فرآيندهاي شناسايي ،جذب و نگهداري كاركناني است كه بدنه شايستگي‌هاي اصلي سازمان را تشكيل مي دهند، به برترين رده‌ها مي رسند، از همكاران خود پيشي مي گيرند و به طور همزمان به عنوان انگيزه اي براي همكاران خود عمل مي كنند(Berger,2004:4).

    سازمان های امروزی با چالش های زیادی در رابطه با منابع انسانی خود مواجهند. از سالهای میانی دهه 1980 سازمانها در واکنش نسبت به رقابت جهانی،تهاجم شرکتهای بزرگ در بلعیدن آنها و از این قبیل اقدامات ناجوانمردانه، در صدد بر آمدند تا سیاستهای سنتی خود را کنار بگذارند و به مسائل امنیت شغلی، سابقه خدمت  و دادن پاداش یا جایزه توجه چندانی نکنند.شرکت های بزرگ با تعطیل کردن برخی از واحد های تولیدی، منتقل کردن واحدهای خود به کشورهایی که هزینه کمتری داشتند، فروش یا تعطیل کردن واحد های زیان ده،حذف سطوح متعدد مدیریت و جایگزین کردن کارکنان موقت به جای کارکنان دائمی، در برابر این پدیده جهانی از خود واکنش نشان دادند.این تغییرات باعث شده است که میزان وفاداری کارکنان به سازمانها به شدت کاهش یابد و کارکنان و اعضای سازمان بپندارند که کارفرمایان هیچ تعهدی در قبال آنها ندارند و در نتیجه آنها هم احساس تعهد کمتری نسبت به سازمان می نمودند(رابینز،1385:28). موچا (2004) برآورد کرده است که 17% کل شاغلین ، در حال ترک شغل فعلی خود هستند . این رقم در مورد مدیران جوان ، 60% بیشتر از همین احتمال در باسابقه ترها است. ضمن اینکه برون‌سپاری فرآیندهای مهم در سازمان ها، وفاداری و اعتماد میان کارفرما و کارمند را به شدت کاهش داده است ؛به طوری که از این کاهش وفاداری با تعبیر « امواج کوبنده سونامی  ناشی از خروج کارمندان » یاد می شود ( Tansley , 2006 : 1-16  ) .جالب است که در چنین اوضاعی افراد مستعد انتخاب های شغلی بیشتری در پیش رو دارند . این امر تا حدی ناشی از تغییرات زیادی است که در ارزش های نیروی کار و خصوصاً استعدادها به وجود  آمده است . نگرش کارکنان نسبت به شغلشان در معرض چالش قرار گرفته و آنها بیش از پیش به هدف خود از کار کردن و ایجاد توازن بین کار و زندگی شخصی توجه دارند . افرادی که از توانایی های  بالقوه بیشتری برخوردارند ، در صدد چانه زنی با کارفرمایان برای عقد قراردادهای بهتر برمی آیند و به محض اینکه انتظارتشان برآورده نشود ، اقدام به تغییر شغل می کنند .تحت این شرایط لازم است که برنامه ریزی صحیحی را برای مدیریت موفقیت آمیز منابع انسانی ارزشمند و استعدادهای بالقوه سازمان به اجرا درآورد که بحث برند کارفرما موضوعی است که در این راستا مطرح گردیده و امروزه به عنوان یک استراتژی اصلی استخدامی در آمده است(Soumya, 2008: 45-55).

    • استراتژی جذب منابع انسانی

    تحقیقات و مطالعات گوناگون نشان داده است که قابليت استراتژيك يك سازمان به قابليت منابع انساني آن بستگي دارد؛ بنابراين مديريت استراتژيك منابع انساني نه تنها به كسب و حفظ كميت و كيفيت مناسب كاركنان مربوط مي‌شود، بلكه به انتخاب و پرورش كاركناني مي­پردازد كه با نيازهاي استراتژيكي و فرهنگي سازمان هماهنگ هستند. استراتژي تأمين نيروي انساني به سازمان اطمينان مي‌دهد كه كاركنان مورد نياز خود را به­دست آورد، حفظ كند و از آن­ها به نحو مؤثر و كارا استفاده كند، اين استراتژي بخشي كليدي از فرايند مديريت منابع انساني است (آرمسترانگ، 1389).استراتژي­هاي جذب منابع انساني با هدف بدست آوردن کارکنان مناسب که از سطوح بالاي شايستگي­ها، مهارت­ها، دانش و پتانسيل لازم براي ديدن آموزش­هاي آتي برخوردار باشند، طراحي و اجرا مي­شوند. کارمنديابي اثربخش، از طريق تدوين استراتژي­هاي جذب شايسته­ترين نيروها به سازمان محقق مي­شود. استراتژي­ جذب علاوه بر همسویی با استراتژی منابع انسانی سازمان، بايد در برگيرنده بهترين روش­هاي تعريف دقيق نيازهاي انساني سازمان از حيث مهارت­ها و شايستگي­ها باشد و فعاليت­هاي زير را پوشش دهد:

    1- تعريف نيازهاي مهارت و شايستگي: به طور ايده­آل اين کار بايد با بهره­گيري از يکسري تکنيک­هاي تجزيه و تحليل سيستماتيک مهارت و شايستگي صورت بگيرد.

    2- تحليل عوامل مؤثر بر تصميمات براي پيوستن افراد به سازمان اين عوامل عبارتند از:

    • برند کارفرما و شهرت سازمان
    • حقوق و مزاياي کافي و کامل
    • فرصت­هاي شغلي و ارتقاء
    • فرصت­هاي بهره­گيري از مهارت­هاي موجود يا کسب مهارت­هاي جديد
    • فرصت بهره­­گيري از آخرين تکنولوژي­ها
    • دستيابي به آموزش سطح بالا
    • يک شغل ذاتاً راضي کننده و پر مسئوليت
    • باور به اينکه سازمان فعاليت ارزشمندي را انجام مي­دهد
    • فرصتي که شغل براي آينده فرد ايجاد خواهد کرد

    گاهي فرآيند جذب، با رويکرد درون سازماني انجام مي­شود. جذب نيرو از داخل، بر پايه اطلاعات قبلي موجود درباره مهارت­ها و پتانسيل­هاي کارکنان مبتني است. اين کار را مي­توان با کنترل دايمي مهارت­ها و تجزيه و تحليل دستاوردهاي حاصل از مديريت عملکرد انجام کرد. نخستين گام در جهت جذب بهترين­ها از منابع کمياب استعدادها اين است که سازمان بايد تا جايي که ممکن است جذاب و پذيرا باشد . یعنی «برند کارفرما» به عنوان عاملي در جهت جذب استعدادها نقش مهمی را ایفا می نماید،البته نبايد از تأثير آن بر حفظ و نگهداري استعدادها غفلت کرد(Tikoo & Backhaus, 2004) برند کارفرما،بر ارائه نیم رخی از  شرايط احراز مشاغل و فرهنگ سازمان به عنوان نخستين گام در فرآيند پيدا کردن استعدادهاي کليدي، تاکید دارد(Brandt & Kull, 2007:8).

    • برند کارفرما

    مفهوم برند به نام و نشان خاصی اطلاق می شود که کالا یا خدمتی تحت آن ارائه میگردد تا از سایر کالاها و خدمات مشابه متمایز باشد (زاهدی و همکاران،51:1388) .براساس تعریف انجمن بازارابی آمریکا[3] برند شامل نام ،علامت، نشان ، طرح یا ترکیبی از آنهاست که برای معرفی یا تمیز دادن یک محصول یا خدمتی که توسط یک یا چند عرضه کننده ارائه می شودبه کار می رود .(Schneider, 2003)يكي از مطلوبيت هاي مشتري در انتخاب يك محصول، برند معتبر است. در بسياري از بازارها، برند هويت ويژه اي براي يك محصول مي آفريند وآنها را به گروه خاصي از جامعه پيوند می دهد. مشتري با خريد يك محصول برند باور دارد كه در مقابل پول خود چيز با ارزشي دريافت كرده است. واقعيت اين است كه نام تجاري، همانند سرمايه يا فناوري و مواد اوليه در ايجاد ارزش افزوده براي يك سازمان نقش دارد. به طور خلاصه نام تجاری سبب شناسایی فروشنده یا سازنده می شود.برند هر شرکت یا سازمان نشان دهنده تصویر یا فرهنگ آن شرکت می باشد(Melissa & Phil,2006:38-40).

    برند کارفرما به عنوان یک مفهوم جدید و شاخه ای جدید از برند شرکت ها[4] می باشد. از دیدگاه اصطلاحی،  مفهومی همانند برند محصول[5] می باشد و به معنی تصویری است که توسط شرکت ارائه می گردد جهت کارکنان بالقوه موجود در بازار کار منابع انسانی.به عبارتی دیگر تصویری مثبت، پرانرژی، بالغ  از  شرکت ارائه می گردد .تصویر های مختلف انواع گوناگون از جویندگان کار را جذب خواهند کرد.از نظر شرکت هی وایت[6] ، برند کارفرما نوعی وعده کارفرماست[7].که در محیط کار، فرهنگ کار و فرصتها و غیره و جود دارد. و توسط کارکنانی که به سازمان ملحق می شوند تجربه  می شود.انتظار آن است که این موارد در محیط درونی شرکت شامل مواردی نظیر توسعه کار راهه شغلی،آزادی و استقلال در کار، مسئولیت اجتماعی،رهبری، کار تیمی، تمرکز برنتایج و غیره باشد( Yang & Li , 2011 : 2087  ) .از نظر تونی کاسکی[8] برند کارفرما یک فرایند مستمر و نظام مند سرمایه گذاری دائمی به همراه یک رویکرد منطقی در جهت جذب کارکنان ایده آل برای حال و آینده شرکت می باشد. همچنین متضمن ارزش ها و استاندارهایی است که رفتار افراد را هدایت می کند. از طریق برند سازی کارفرما افراد بیرون از سازمان با این موضوعات آشنا می شوند که شرکت طرفدار چی هست؟چه نوع افرادی را استخدام می کند؟ نوع سازگاری بین مشاغل و افراد چگونه است؟ و چه نتایجی را به رسمیت شناخته . به آنها پاداش می دهد؟( Brett & Kaye , 2007 : 14-16  )کارکنان با کارکردن در این سازمان چه چیزی را به دست خواهند آورد؟ و این که چرا کار کردن در این سازمان یک کار حرفه ای[9] است نه صرفا یک شغل؟.فرهنگ سازمانی در برند سازی کارفرما با عبارات زیر معرفی می شود ؛ «کار کردن در این سازمان لذت بخش است»،«ما فرهنگ سازمانی پرشور و هوشمند[10] داریم».« احساس تیمی بودن انجام فعالیت ها زیاد است »( Jason , 2007 : 24-27).

    تعریف واستون وایت[11] از برند کارفرما شامل جنبه های درونی و بیرونی می باشد. از نظر وی برند کار فرما به معنی موقعیت کارفرما در بازار منابع انسانی است.که تصویری از برند سازمان را برای کارکنان حال وآینده نشان می دهد.که شامل دو بعد می باشد؛برند داخلی و برند خارجی[12]. برند خارجی برای کارکنان بالقوه ایجاد می شود تا آنها را ترغیب نماید به سازمان بپیوندند و تصویر خوبی از محیط کاری درون شرکت خلق نمایند. برند داخلی برای کارکنان موجود سازمان ایجاد می شود که شامل قول ها و وعده هایی است که شرکت برای کارکنان عملی می سازد.که نه تنها شامل روابط  شرکت با کارکنان می باشد بلکه همچنین منعکس کننده این مسئله است که شرکت می تواند تجربه های کاری  منحصر به فردی را برای کارکنان موجود و بالقوه فراهم بیاورد Yang & Li , 2011 : 2087 ) ).

    • مقایسه برند کارفرما با برند محصول:

    برند کارفرما و برند محصول علیرغم برخی شباهت ها ، تفاوت هایی با هم دارند. وجه تشابه این دو در آن است  که هر دو منجر به ایجاد برند برای شرکت می گردند. اما تفاوتهای آنها عبارتند از :

      اهداف: جامعه هدف برند کارفرما روشنفکران جوان[13] است. که بین 30 تا 40 سال سن دارند. در حالی که جامعه هدف برند محصول بر اساس نوع محصول متفاوت است. به عنوان مثال شرکتی که لوازم بچه تولید می کند، جامعه هدف محصولاتش بچه ها هستند. بنابراین جامعه هدف محصولاتش تفاوت روشنی با برند کارفرما دارد Yang & Li , 2011 : 2087 ,Tim,2007:12) ).

      محتوای آگهی بازرگانی:در هنگام تبلیغ برند کارفرما بر این موضوع تاکید می شود که به کارکنان بالقوه در مورد گذشته و پیشینه شرکت، نوع طراحی لباس، پرداخت، رفاه ، حقوق، آموزش و فرصتهای  بهبود و توسعه اطلاعاتی ارائه گردد اما در آگهی های مرتبط با برند محصول توجه و تمرکز معطوف به کارآیی محصول و دادن احساس هایی خوب به مشتریان در مورد محصول می باشد(همان منبع).

      کانال های تبلیغ:آگهی های مربوط به برند کارفرما عمدتا از طریق رسانه های حرفه ای استخدامی و جلسات حرفه ای مطرح می شوند اما کانال های پخش آگهی های مربوط به برند محصول شامل رسانه های عمومی از قبیل رسانه های کاغذی، آگهی های تلویزیونی، رادیو و … می باشند(همان منبع).

      تاکید بر داخل و خارج: برند کارفرما نه تنها بر خلق و ایجاد یک تصویر خوب بیرونی از شرکت تاکید دارد بلکه ایجاد یک محیط نرم[14] داخلی هم برایش اهمیت دارد.اما برند محصول تاکیدش بر ایجاد یک تصویر خوب از شرکت در میان مشتریان می باشد. به عبارت دیگر برند های قوی محصول منجر به فروش کالاها و خدمات می گرند اما برند قوی کارفرما افراد را جذب سازمان نموده و آنها را ترغیب می نمایند تا در سازمان بمانند(همان منبع).

     

    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد

     

     

    • اهمیت استراتژیک برند کارفرما و پیاده سازی آن

    مدرسه کسب و کار دانشگاه گلاسکو انگلستان[15]، معتقد است که شرکت ها برند کارفرما را ایجادمی نمایند تا استعداد ها را جذب نمایند،تضادها را کاهش بدهند، روابط میان کارکنان را بهبود بخشند، میزان وفاداری آنها را افزایش بدهند، زندگی کاری کارکنان را بهبود بخشند و میزان تعلل و سستی آنها در کار کردن را کاهش بدهند.اهمیت استراتژیک ایجاد برند کارفرما در شرکت های خصوصی عبارتند از Yang & Li , 2011 : 2087 ) ) :

        برای به دست آوردن و جذب استعداد ها مناسب است: مدرسه کسب و کار چارلز هندی لندن معتقد است افراد به هنگام استخدام در یک شرکت به کار نگاه نمی کنند، بلکه به کارفرما توجه می کنند. به جایی نگاه می کنند که برایشان توسعه به همراه دارد.کارفرمایان از طریق انجام استخدام، تجارب کاری منحصر به فردی را برای کارکنان موجود و بالقوه فراهم می آورند و سپس ارزش برند خود شان را در بازار کار استعدادها [16]بوجود می آورند.در حالی که برند کارفرما موجب می شود تا استعداد هایی که موافق با فرهنگ و ارزش های شرکت هستند جذب شوند.برند کارفرما موجب می شود تا شرکت ، اولین انتخاب برای استعداد ها ی برتر باشد و همچنین وسیله ای است که شرکت را به استعداد ها معرفی می نماید. نتیجه مطالعه موسسه مشاوره ای هی وایت در آسیا بر روی کارفرماهای برتر نشان داد که شرکت هایی که تصویر خوبی از برند کارفرمای خود ایجاد کرده اند مقصد بسیاری از جویندگان کار بودند.شرکت دارای برند کارفرما نه تنها متقاضیان کار زیادی دارد بلکه حق انتخاب نیز دارد و می تواند از میان متقاضیان مختلف نیز انتخاب نماید.همچنین ایجاد سیستم برند کارفرما می تواند به عنوان  مدلی برای گزینش و استخدام[17] در شرکت ها به کار برود که در این صورت شرکت می تواند از مزایای برخورداری از استعداد های برتر برخوردار شده و از این طریق مزیت رقابتی کسب نماید(همان منبع).

        برند کارفرما به عنوان یک کاتالیزور جهت بهبود بهره وری عمل می نماید: برند کارفرما نه تنها موجب جذب و حفظ استعدادها می شود بلکه افراد و کارکنان را تشویق می نماید تا به بهبود بهره وری و کیفیت خدمات بپردازند. برند کارفرما ماهیتا دربردارنده نوعی تعهد کارکنان نسبت به سازمان است که توسط کارفرمایان ایجاد می شود. که همان شهرت واعتبار شرکت در قلب کارکنان می باشد.تا زمانی که شما جزو استعداد ها بوده و سخت کار می کنید،فرصت های رشد و توسعه بیشتری خواهید داشت.تصویر خوب ، شهرت و اعتبار مورد احترام در بازار استعداد ها و در جامعه ، کارکنان سخت کوش را تشویق می نماید تا بیشتر تلاش نمایند و باعث می شود تا آنان از این برند حمایت و پشتیبانی نمایند. در یک شرکتی که همه خوب کار می کنند چه کسی می خواهد عقب بماند یا حذف شود؟(همان منبع)

    یکی از انگیزه های شرکت های گوناگون در مطرح نمودن و پیاده سازی برند کارفرما انگیزه آنان جهت مطرح شدن به عنوان 100 شرکت برتر در مجله فورچون بود. این موضوع به اندازه ای برای آن ها اهمیت پیدا کرده که برخی از سازمان سعی می کنند تا فرهنگ و فلسفه وجودی خود را تغییر داده و با برند نمودن کارفرما در این فهرست قرار بگیرند(Fabian ,et al, 2005 : 12-14).عامل مهم دیگر مطرح شدن برندسازی کارفرما ،تشدید رقابت بر سر استعداد ها بود که سازمانها برای برتری بر رقبای خود درنبرد برای تصاحب استعداد ها به دنبال شناساندن خود  به عنوان یک جای مناسب و با کیفیت جهت کار کردن می باشد و از این طریق تلاش می شود تا سازمان خود را از دیگران متمایز نماید(Julie Barker, 2005 : 33-36). برند کارفرما توسعه برند سازی محصول می باشد و به دنبال معرفی فرهنگ سازمانی شرکت و جلب توجه منابع انسانی موجود در بازار کار و شناخته شدن توسط آنها می باشد(Jack, 2005:50-52).در ادامه اهمیت استراتژیک پیاده سازی برند کارفرما در سازمانها مطرح می گردد:

       ظهور شرکت های چند ملیتی : قبل از بوجود آمدن نظام بازار کاملا باز،شرکت ها به خاطر عواملی چون قدرت، چشم انداز رشد و غیره خیلی مورد توجه جویندگان کار داخلی[18] نبودند.با ظهور شرکت های چند ملیتی و مطرح شدن محیط بازار کار جهانی، برخورداری از استعداد ها به یک مزیت رقابت در عرصه بین المللی تبدیل شد. شرکت های چند ملیتی به خاطر برخورداری از توانایی های مالی بالا ،مدیریت پیشرفته، رفتار حرفه ای و نظام استعداد منعطف ، توانستند بسیاری از استعداد ها را جذب نمایند. از جمله این شرکت ها پروکتر و گامبل[19]، توجه زیادی به انتخاب پرسنل و استخدام آنها نمودند. همراه با رقابت در بازار، رقابت برای جذب استعداد ها تبدیل به یک مسابقه گردید. در مواجهه با چنین فضای رقابتی، عامل های  موفقیت یا شکست شرکتها در معرفی، پرورش استعداد ها ، ارتقای استاندارها، سرمایه انسانی و توانایی برای نو آوری فنی خلاصه گردید(Jason, 2005:24-27).

        ضرورت توسعه در سطح بین الملل: پس از رشد و توسعه سریع  شرکت ها در طول چندین سال ، مزیت های اصلی شرکت های خصوصی به تدریج محو شد.برای مثال پس از پیوستن شرکت ها به سازمان تجارت جهانی،تفاوتی بین بازار داخلی و خارجی وجود از بین رفت. بین المللی شدن به عنوان روش جدید برای توسعه شرکت ها مطرح شد. که به طور اجتناب ناپذیری بر استعداد های بین اللملی تاکید داشت.برای موفق شدن در عرصه بین المللی، اولویت مهم و اصلی شرکت ها این بود که بر مدل مدیریت و توسعه منابع انسانی جهانی[20]، آموزش و معرفی استعدادهای بین المللی تاکید و تمرکز نمایند(همان منبع).

      خط مشی های دولتی حامی توسعه فضا برای فعالیت شرکتها است:در گذشته رفتار با شرکت های خصوصی تبعیض آلود بود. اما پس از پیوستن به سازمان تجارت جهانی محیط تجاری شرکت های خصوصی خیلی تغییر کرد. نظرات و دیدگاههای بخش خط مشی گذار کشور در مورد حمایت و تشویق شرکت های خصوصی تغییر کرد و آنها از حقوق برابر با شرکت های دولتی برخوردار شدند. لذا محیط رقابت منصفانه فراهم شد و عرصه جدیدی را برای جهش جدید آنها بوجود آورد(همان منبع).

      نیاز استعدادها جهت دنبال نمودن توسعه و بهبود فردی و حرفه ای خود: استعدادها در شرکت های دولتی بدون توجه به کیفیت کاری که انجام می دهند حقوق زیادی هم دریافت می کنند.اما در شرکت های خصوصی براساس کمکی که به شرکت می نمایید حقوق دریافت می کنید.استعدادهای شناخته شده و مشهور در شرکتهای خارجی خصوصی،سقف کاراهه شغلی را می شکنند. حتی به شرکت های فعال در صنایع انحصاری نفوذ می کنند،یا وارد شرکت هایی می شوند که در گذشته تابع شرکت های دولتی بودند. استعداد های خیلی عالی تر در شرکت های دولتی ، به شرکت های خصوصی جریان می یابند که منجر به ایجاد رقابت سالم در این صنعت می گردند. نخبگان خارجی امیدوارند تا نقش انتقال از “مارپیچ طلایی [21] ” به سمت کنترل استراتژی کسب و کار توسط شرکت های بخش خصوصی را پیدا کنند(همان منبع).

    • عوامل کلیدی تاثیر گذار درطراحی و پیاده سازی برند کارفرما:

    الف- عوامل تاثیر گذاردر طراحی استراتژی برند کارفرما

    توجه به استعداد ها در جذب و تامین نیروی انسانی مورد سازمانها  و حفظ ، نگهداری و بکارگیری آنها در سازمان ها افزایش کارایی در بخش های مختلف را به دنبال دارد. بدیهی است عوامل زیادی  بر ارتقا آن می تواند موثر باشند(ناصحی فر،2:1388). که در ادامه عوامل موثر بر طراحی استراتژی برند کارفرما را به طور خلاصه ارائه می گردد:

    • استراتژی سازمان: استراتژی سازمان، برنامه، موضع، الگوی رفتاری،سیاست یا تصمیمی است که سمت وسوی دیدگاهها و جهت حرکت سازمان را نشان می دهد، که می تواند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی به اشکال متفاوت تعریف شود(آرمسترانگ، 1381 : 19).

    وجود استراتژی ارتقا شایسته سالاری، استخدام و به کارگیری افراد شایسته و مستعد در سازمان، هم راستا بودن استراتژی منابع انسانی و استراتژی منابع انسانی، تبعیت از رویکرد کل نگرانه در تنظیم استراتژی منابع انسانی و میزان تحلیل گر و آینده نگر بودن استراتژی منابع انسانی از عوامل اساسی در ارتقا شایسته سالاری از طریق جذب و نگهداری کارکنان مستعد و طراحی استراتژی برند کارفرما در سازمانها می باشد.به عبارت دیگر بایستی در سازمان اراده و خواست مبنی بر برند سازی کارفرما وجود داشته باشد.

    • سبک رهبری:امروزه یکی از عوامل موثر در موفقیت سازمانها سبک رهبری سازمان است.رهبری عبارت است از عمل تاثیر گذاری بر افراد از روی میل و علاقه برای اهداف گروهی تلاش می کنند(رضوی و همکاران، 1386 :15).

    به طور خلاصه حیطه نظارت منطقی و سلسله مراتب، میزان عدم تمرکز سازمانی و تفویض اختیار، اعتقاد مدیران به مسئولیت پذیری زیردستان،طراحی مشاغل بر اساس رویکرد شایسته سالاری،قوانین و مقررات شفاف و صریح در حمایت از افراد مستعد در سازمان و حمایت  و تشویق افراد مستعد در ارتقا و انتصاب مشاغل کلیدی جزو عوامل تاثیر گذارحوزه رهبری سازمان در طراحی استراتژی برند کارفرما می باشند.

    • فرهنگ سازمانی: فرهنگ سازمانی مجموعه ای مشتمل بر معیارها،ارزشها، نگرش ها و اعتقادات مشترک میان اعضای سازمان است که با هم همخوانی و تناسب دارند(نجف بیگی،1387 :176).

    افزایش ارزش کارکنان مستعد به عنوان دارایی های سازمان مستلزم فرهنگی است که مشارکت فعال و یادگیری سازمانی و فردی را مد نظر قرار داده و ایجاد دانش جدید و مشارکت کارکنان مستعد در تصمیم گیری ها را امکان پذیر می سازد.همچنین میزان روابط غیررسمی روابط در سازمان،باور به سیستم پاداش دهی بر اساس عملکرد و شایستگی، میزان تاکید بر نوآوری، باورها و هنجارها و عادات غالب نسبت به افراد مستعد ، زیرساخت فرهنگی مبنی بر اولویت داشتن افراد مستعد و با عملکرد بالا در سازمان جزو عوامل فرهنگی تاثیرگذار حوزه فرهنگ سازمانی در طراحی استراتژی برند کارفرما می باشند.

    • نظام مدیریت منابع انسانی:نظام مدیریت منابع انسانی یکی از عوامل مهم در تحقق اهداف سازمانها می باشدو تخصص ویزه ای است که کوشش می کند تا در جهت کسب رضایت کارکنان،تامین اهداف سازمانی و اهداف جامعه برنامه ریزی و فعالیت نماید(رضوی و همکاران،1386 :81).

    نظام مدیریت منابع انسانی از طریق مکانیزم های شفاف و عادلانه جذب و استخدام، روش های اطلاع رسانی و جذب افراد مستعد و شایسته،ساز و کارهای تعیین ویژگی های شایستگی، تسهیل کننده بودن قوانین استخدام استعداد ها، وجود و اثربخشی برنامه های آموزشی، برنامه های نیاز سنجی،ارزیابی و اثربخشی آموزشی، انتخاب و کاربردی کردن معیارهای یادگیری سازمانی، انتخاب و اجرای برنامه های ارزیابی عملکرد موثر و نظام جبران خدمت و ارزشیابی مشاغل بر ارتقا جذب و حفظ افراد مستعد در سازمان موثر می باشد.عوامل یاد شده جزو عوامل حوزه نظام مدیریت منابع انسانی در طراحی استراتژی برند کارفرما در سازمانی می باشند.

    ب- عوامل تاثیر گذاردر پیاده سازی استراتژی برند کارفرما

    عواملی که در پیاده سازی استراتژی برند کارفرما تاثیر دارند به شرح زیر می باشند:

    • مدیران کسب و کار: با تشدید رقابت میان شرکت ها ، بسیاری از مدیران ارشد به اهمیت استعداد ها در موفقیت شرکت پی برده اند.اما برای مردم گرا [22]شدن و ایجاد سیستم مدیریت منابع انسانی علمی و اثربخش،مدیران ارشد بایستی آگاهی خود نسبت به نقش استعدادها به سمت توجه واقعی به آنها تغییر بدهند.برای موفق شدن آماده کردن سلاح اهمیت دارد.تنها با آموزش دقیق می توان استعداد ها را پیدا کرده و به آنها کمک کرد تا مفهوم ارزشها و معنی کار در شرکت را درک کرده و لذا کارکنان استعداد های خود را پای کار آورده وبرای شرکت خلق ارزش می نمایند.بنابراین مدیران کسب و کار در شرکت ها، مسئول خلق استراتژی شرکت ، ماموریت و ارزش های شرکت بوده و همچنین مسئولیت دارند تا به عنوان الگو عمل کرده و نقش سفیران برند شرکت را ایفا نمایند(Sullivan, 2004).
    • دپارتمان منابع انسانی: این بخش به عنوان یک عامل پیشرانه در شناسایی استعداد ها، ساخت فرایند های منابع انسانی،سیستم ها، ساختار و نظام پاداش برای ارتقا و بهبود برند کارفرما عمل می نماید(همان منبع).

     

    • پیاده سازی استراتژی  برند کارفرما در شرکت ها

    پیاده سازی استراتژی برند سازی کارفرما مستلزم تدارک الزامات،تامین بستر ها و طی گامها و انجام مراحلی می باشد که مهمترین آنها به شرح زیر است:

    1-شناخت خود[23]:افرادی که در شرکت به عنوان مسئول برند سازی در بازار استعداد ها می باشند(دپارتمان منابع انسانی)، با افرادی که مسئولیت برند سازی در بازار مشتری را به عهده دارند یکسان نیستند(دپارتمان بازار یابی).بنابراین افرادی که مسئول برند سازی در بازار استعداد ها[24] می باشند بایستی درک کاملی از معنای موسسه ، سازمان و تصویر برند در بازار داشته باشند تا اطمینان حاصل نمایند که برنامه مدیریت منابع انسانی در راستا و هماهنگ با نیازهای کسب و کار است.برای ساخت یک برند کارفرمای قانع کننده،شرکت ها بایستی همه جنبه های سازمان را به خوبی بررسی نمایند و به دنبال پیشنهادها و مشاوره هایی از سوی کارکنان مختلف از جمله مدیریت ، روابط عمومی، فروش و بازاریابی بوده و از آنها بخواهند عوامل مضر و مخرب برند سازی کارفرما را بیان نمایند.شرکت ها بایستی توجه خاصی به مشارکت کارکنان رده عملیاتی در این فرایند اعمال نمایند. زیرا آنها تجارب مستقیم در مورد چگونگی این که آیا کارفرمایان از وعده هایی که می دهند سر باز می زنند یا نه برخوردارند.کارکنان خط اول نقش مهمی در ایجاد برند دارند.کارکنان رده عملیاتی دارای اطلاعای غنی می باشند که حتی از مدیران رده بالایی که دور یک میز کنفرانس گرد هم آمده اند نیز به دست نمی آید. در صورتی آنها نظرات و پیشنهادات خودشان را ارائه نکنند، شرکت ها به راحتی اشتباهات سایر شرکت ها را تکرار خواهند کرد(O’Halloran,2003).

    2-شناخت کارکنان: برند های محصول خیلی موفق همیشه بر اساس شناخت کامل از مشتریان بوجود می آیند. در مورد برند کارفرما نیز این چنین است.بایستی نیازمندی استعداد ها شامل ؛ نیاز های فعلی به کارکنان، نیازمندی های پرسنلی در صنعت های خاص، در همه زمینه ها و هر موقعیتی مشخص گردد.در بعد درون سازمانی هم بایستی به کمک متخصصان مختلف و انجام مصاحبه های فردی یا بررسی و پیمایش در مورد رضایت کارکنان ، می توان نیازهای خاص و سطح ارزشی آنها را شناسایی نمود.مفاهیم ارزشی منحصر به فرد و نیازمندی های کارکنان موجود و عرصه های مختلف بر اساس نیازهای اصلی و اولیه آنها شناسایی می شود. صرف نظر از سن، شغل، و یا تغییر در هنجارهای اجتماعی، انسانها همیشه دارای برخی انگیزه ها و نیازهای مهم و اصلی هستند که میزان رضایت آنها را تعیین می نماید که برخی از این نیازها عبارتند از نیاز برای هدف و معنا، نیاز به یادگیری و رشد، تجربه کردن، تسلط و خودکارآمدی، و غیره.با شناسایی این نیازها و تامین آنها می توان برند کارفرما را ارتقا داد(همان منبع).

    3-توجه به جایگاه برند کارفرما: شرکت های خصوصی ابتدا نیازهای بازار هدف و مزایای و معایب خود را شناسایی می کنند.و سپس میزان برآورده کردن خواسته های کارکنان را شناسایی می کنند و برند کارفرمای خودشان را در شرکت توصیف می نمایند. هنگامی که تجارب کاری ارائه شده توسط شرکت بتواند به یکی از اساسی ترین نیازهای انسان پاسخ داده،موجب احساس غرور و شعف در او شود ، شرکت شما به انتخاب ایده ال کارکنان تبدیل خواهد شد(همان منبع).

    4-ترویج (ارتقا)برند کارفرما:فرایند ارتقا برند کارفرما شبیه به بازاریابی برای محصولات جدید است.آگاه نمودن کارکنان موجود و بالقوه از برند کارفرما فرایند مشابهی دارد: آگاهی،درک، ترجیحات، انتخاب و وفاداری.برند کارفرما را می توان به دو بخش تقسیم نمود:1-تصویر خارجی از شرکت که برای جلب استعداد ها به کار می رود. 2- جو و فضای سازمانی که پس از ورود کارکنان به سازمان توسط آنها احساس می شود.این دو جنبه مکمل یکدیگرند.فرهنگ داخلی بایستی به کمک ابزار های صریح معرفی شود.این که آیا شهرت خارجی یک شرکت منجر به برندکارفرمای شرکت می شود به ساخت داخلی[25] شرکت بستگی دارد . ساختار برند[26] در شرکت های بخش خصوصی  تمامی حوزه های منابع انسانی و زمینه های فرهنگی شرکت را در بر می گیردکه یک پروژه سیستماتیک است.به هنگام معرفی و اشاعه بعد خارجی برند کارفرما، کارکنان منابع انسانی از چهار P مورد استفاده در بازاریابی یاد بگیرند.که عبارتند ا ز: محصول[27] بیان مسئولیت های شغلی و فرصتهای توسعه کاراهه شغلی به جویندگان شغل. قیمت[28]:بیان میزان حقوق و مزایای شغلی به جویندگان شغل. مکان[29] : بیان و توصیف ویژگی های محیط کاری خوب شرکت به جویندگان شغل.ارتقا [30] :ایجاد روابط داخلی و خارجی و فرصت های کسب شهرت. آنها می توانند ازطربق استخدام از فارغ التحصیلان دانشگاه ،  فعالیتهای خدمات عمومی، توسعه وب سایت ، مجلات تخصصی  و غیره برای این کار استفاده نمایند(همان منبع).

     

    • ارزیابی استراتژی برند کارفرما

    استراتژی برند کارفرما در یک محیط ایستا فعالیت نمی کند و بایستی به صورت پویا و یا سازماندهی شده شکل داده شود.بنابراین شرکت ها نیازمند آن هستند که برند کارفرمای خودشان را براساس ویژگی های خودشان تنظیم نمایند و سیستمهای بازخورد و ارزیابی برای آن تاسیس نمایند.این سیستم می تواند به دو قسمت تقسیم بشود:برای بعد خارجی سیستم برند کارفرما:برای جذب کارکنان بالقوه برتر ، بررسی دقیق و عمده میزان جذابیت برند کارفرما انجام بشود. از بعد داخلی و برای حفظ روابط خوب کارکنان و افزایش احساس تعلق کارکنان نسبت به شرکت از شاخص هایی همانند رضایت شغلی کارکنان، وفادری کارکنان، میزان ترک خدمت کارکنان[31] و سایر شاخص هایی که نشان دهنده تاثیر پیاده سازی برند کارفرما می باشد استفاده کرد(Yang & Li , 2011 : 2087).

    در شکل 1 فرایند طراحی، پیاده سازی و ارزیابی استراتژی برند کارفرما در قالب یک مدل مفهومی ارائه گردیده است.آنچه که در این فرایند حائز اهمیت است تبعیت استراتژی برند کارفرما از استراتژی منابع انسانی سازمان و تبعیت استراتژی منابع انسانی سازمان از استراتژی اصلی سازمان می باشد. در این شکل عوامل موثر بر هر کدام از اجزا مدل نیز نشان داده شده است.که در طراحی استراتژی برند کارفرما عواملی چون؛ استراتژی سازمان،فرهنگ سازمانی، سبک رهبری سازمان و نظام مدیریت منابع انسانی سازمان دخالت دارند.

    در پیاده سازی استراتژی برند کارفرما مدیران کسب و کار و دپارتمان منابع انسانی نقش اصلی را برعهده دارند. و نهایتا در بحث ارزیابی و اخذ بازخور از اجرای استراتژی برند کارفرما  ارزیابی میزان جذابیت سازمان در بازار کار خارجی(از بعد خارجی) و کنترل شاخص هایی همچون رضایت شغلی، وفاداری و تعهد سازمانی کارکنان و میزان ترک خدمت کار کنان موجود و…حائز اهمیت می باشد.

     

     

    جذب و نگهداشت منابع انسانی با استعداد و کارآمد

     

    نتیجه گیری:

    برند کارفرما رویکردی نسبتا جدید در جذب و نگهداری کارکنان با استعداد در سازمانها و افزایش توان رقابتی سازمان ها می باشد.مدیران می توانند از این استراتژی به عنوان چتری که در سایه آن می توان اقدامات مربوط به جذب و نگهداری استعداد ها را مدیریت کرد استفاده نمایند.چنانچه همه فعالیت های مربوط به جذب و حفظ و نگهداری کارکنان، ازجمله؛ کارمندیابی، گزینش، آموزش، ارزیابی عملکرد،مدیریت کاراهه شغلی انگیزش و… در سایه این استراتژی و هماهنگ با آن اجرا گردد تاثیر آن بیشتر از زمانی است که هر کدام از این اقدامات به تنهایی انجام گردد. البته هماهنگی استراتژی برند کارفرما با استراتژی منابع انسانی سازمان و تبعیت استراتژی منابع انسانی سازمان از استراتژی اصلی سازمان از پیش فرض های اصلی و مهم در موفقیت این اقدامات می باشد.

    برند کارفرما از بعد معرفی چهره مثبت سازمان به کارکنان بالقوه سازمان، جذب استعداد ها ، کاهش تضادها ، بهبود روابط میان کارکنان ، افزایش میزان وفاداری آنها ، بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان و کاستن از میزان تعلل و سستی آنها در کار کردن و کلا حفظ و نگهداری آنها در سازمان حائز اهمیت می باشد.بدیهی است پس از طراحی استراتژی برند کارفرما در سازمان و پیاده سازی آن، بایستی سیستمهای بازخورد و ارزیابی برای آن ایجاد نمود و با بررسی دقیق و عمده میزان جذابیت برند کارفرما در خارج از سازمان و کنترل شاخص هایی ازقبیل میزان احساس تعلق کارکنان نسبت به سازمان، رضایت شغلی کارکنان، وفادری کارکنان، میزان ترک خدمت کارکنان  و دیگر شاخص  میزان توفیق استراتژی مذکور را به صورت مستمر مورد ارزیابی قرار داد و در صورت نیاز اقدامات اصلاحی جهت بهبود انجام داد.

     

    منابع:

    • آرمسترانگ، مایکل (1389). مدیریت استراتژیک منابع انسانی (راهنمای عمل). (ترجمه سید محمد اعرابی و امید مهدیه). تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ اول.
    • استیفن پی رابینز(1385)، رفتار سازمانی ،ترجمه علی پارسائیان و محمد اعرابی، تهران دفتر پژوهش های فرهنگی.
    • رضوی، سیدحمیدرضا ،محمد خراسانی،سید عماد حسینی، جواد وحیدی(1386)،اصول سرپرستی، نشر علوم رایانه، چاپ چهارم.
    • زاهدی شمس السادات، الوانی سید مهدی،فقیهی ابوالحسن(1388)، فرهنگ جامع مدیریت،تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی.
    • ناصحی فر، وحید(1388)،مروری بر مفاهیم شایسته سالاری، مجله مدیریت و اقتصاد شماره15.
    • Berger, L. A. (2004). Four steps to creating a talent management system , in Berger, L.A. & Berger, D.R. (Editors.) Talent Management Handbook, Creating Organizational Excellence by Identifying, Developing, and Promoting Your Best People, New York: McGraw-Hill.
    • E. & Kull. P. (2007) Talent Management: How firms is Sweden find and nurture value adding human resources, Intarnationella Handelshogskolan , Available at: www.essays.se/essay/47c110a845
    • Brett Minchington and Kaye Thorne(2007)”Measuring the Effectiveness of Your Empolyer Brand “, Human Resource Managazin12: 14-16.
    • Fabian Hieronimus, Katharina Schaefer , and Jorgen Schroder(2005),” Using Branding to Attract Talent”,Mc Kinsey Quarterly:12-14.
    • Hansen, F. (2007). What is talent? Workforce Management, 86(1):12-13
    • Jack Phillips (2005), ” The value Of Human Capital: What Logic and Intuition Tell us “Chief Learning Officer4 (August 2005):50-52.
    • Jason Averbook(2005),” Connecting CLOs with the Recruiting Process”, Chief Learning Officer4(Jun2 2005):24-27.
    • Julie Barker (2005),”How to Pick the Best People(And Keep Them)”postlin38(November 2005)33-36.
    • Melissa John and Phil Roberts(2006)” Rules of Atraction”,Marketing Health Service26 :38-40.
    • O’Halloran, E. (2003), “Employer branding at Pret A Manger”, The Executive Issue, June,available at: www.mce.be/download/newsletter/pretmanger.pdf. (accessed October 22,2003).
    • Schneider, L. (2003), “What is branding and how is it important to your marketingstrategy?”,availableat:http://marketing.about.com/cs/brandmktg/a/whatisbrandinghtm (accessedOctober 22, 2003).
    • Soumya Gaddam(2008),” Modeling Employer brand Communication: The softer Aspect of HR Marketing Management”,ICFAI Journal of Soft Skills 2 :45-55.
    • Sullivan, J. (2004), “Eight elements of a successful employment brand”, ER Daily23February,availableat:www.erexchange.com/articles/db/52CB45FDADFAA4CD2BBC366659E26892A.asp (accessed April 14, 2004).
    • .Tansley, C. Harris, L. Stewart, J. & Turner, P. (2006). Talent Management: Understanding the Dimensions. In CIPD (Ed.) , Change Agenda: 1-16.
    • Tikoo , S. & Backhous , K. (2004). Conceptualizing and researching employer branding. Career Development International, 9(5):501-517
    • Tim Smedley (2007) “Why Employer Branding is Bigger Than HR “People Management 13(November4, 2007):12.
    • Yang Chunping , Li Xi(2011) The Study on Employer Brand Strategy in Private Enterprises from the Perspective of Human Resource Management, Available online at www.sciencedirect.com, Energy Procedia 5 (2011) 2087–2091.

     

     

    [1]-enabling strategy

    [2] – employer brand strategy

    [3]– American Marketing Association

    [4]– enterprises brands

    [5]– product brand

    [6] -Hewitt

    [7]– employer promise

    7-Toni Kaski

    [9]-Career

    [10] -passionate and intelligent

    [11]– Watson Wyatt

    [12]– external and internal brands

    [13] -young intellectuals

    [14]– soft environment

    [15] -University of Glasgow, UK

    [16] – talent market

    -13future recruitment model

    [18] -domestic job seekers

    [19]– Procter & Gamble

    [20] -global human resource development and management model

    [21]– golden screw

    [22] -people – oriented

    [23] -Understanding ourselves

    [24] -talent market

    3-internal construction

    [26]– Brand construction

    [27] -product

    [28]– price

    [29] -place

    [30] -promotion

    [31] -turnover

  • خدمات و برنامه های جدید گروه مشاوره و آموزش استاد خویه

    خدمات  و برنامه های جدید گروه مشاوره و آموزش استاد خویه    

    www.khooyeh.com

    www.khooyeh.ir

    برای شرکت ها و موسسات طرف قرارداد همکاری در سال 1395

    خدمات گروه مشاوره و آموزش استاد خویه به شرکت های طرف قرارداد در سال 1395

    1.     تدوین و تبیین ساختار شرکت  مبتنی بر مشتری .

    2.     آموزش فروشندگان .

    3.     طراحی سیستم نظارت بر کار فروشندگان .

    4.     تعیین مشتریان هدف .

    5.     تعیین مشتریان بالقوه .

    6.     تدوین استراتژی برخورد با مشتری .

    7.     طراحی و تدوین سیستم نظام مند خدمات قبل از فروش .رسیدگی به شکایات مشتری .سنجش رضایت مشتری .

    8.     استقرار نظام بازنگری و اصلاح فرآیند عملیات .

    9.     ایجاد انگیزه در کارکنان و ارائه پاداش

    10. طراحی سیستم ها و برنامه های جذب و حفظ نیروی انسانی متخصص .

    11. آموزش نیروی انسانی با توجه به دانش روز سازمان ها و برندها در دنیا

    12. طراحی نظام های تنبیه و تشویق .

    13. طراحی سیستم پیشرفت شغلی .

    14. ایجاد و بهبود نظام ارزیابی کارکنان .

    15. سیستم مدیریت مشتریان کلان  و تعریف مشتریان کلان .

    16. طراحی و تدوین سیستم های نظام مند برای عوامل اصلی موفقیت در ارتباط با مشتریان کلان .

    17. طراحی و تدوین سیستم های نظام مند برای عوامل موثر در جذب و نگهداری مشتریان کلان .

    18. طراحی و تدوین سیستم های نظام مند برای بررسی مشکلات در ارتباط با جذب و نگهداری مشتریان کلان .

    19. طراحی و تدوین سیستم های نظام مند برای عوامل موثر در بهبود و ارتقاء رضایت مشتریان کلان .کنترل و بازخورد مجدد .

    20. طراحی و تدوین سیستم های نظام مند برای دسته بندی مشتریان بر اساس اصل پارتو به منظور برخورداری از یک ارتباط ثمربخش با مشتری ، برای هر گروه یک استراتژی مناسب درنظر گرفته شود .

    21. اختصاص گروههای متناسب کاری با دسته های مشتریان در پیگیری امور و نگهداشت مشتری .تجزیه و تحلیل دسته بندیها , خرید و فروش , کسب و کار , و . . .

    22. ایجاد سیستم هزینه یابی دقیق جهت محاسبه هزینه های سرویس , محصولات , پیاده سازی راهکارها , ارتباطات و تماسها , و . . .

    23. بهینه سازی و بهبود عملیات شرکت مدیران و پرسنل

    24. طراحی  تدوین برنامه های بازخورد سیستم .

    25. برنامه ریزی مطلوب برای فروشندگان .

    26. طراحی و تدوین سیستم کنترل و  ارزیابی کلیه پرسنل به ویژه  فروشندگان .

    27. تدوین و تبیین برنامه آگاهی مشتری (تبدیل اطلاعات مشتری به شناخت مشتری):

    28. طراحی نظام اطلاع رسانی موثر .

    29. افزایش تماس با مشتریان قبل و بعد از انعقاد قرارداد .

    30. تدوین و تبیین برنامه تبلیغات موثر در رسانه های عمومی .

    31. تدوین و تبیین برنامه اطاق مناسب مخصوص مشتری به منظور راهنمائی و استراحت .

    32. تدوین و تبیین برنامه های تعامل با مشتریان

    33. طراحی و تدوین سیستم هایی جهت ایجاد ارتباط با مشتریان به منظور شناخت نیاز و خواسته هایشان.

    34. تدوین و تبیین سیستم تمرکز اطلاعات مشتری در یک نقطه .

    35. تدوین و تبیین سیستم تجزیه و تحلیل و بخشی کردن اطلاعات مشتری .

    36. تدوین و تبیین سیستم اختصاصی کردن نیازهای مشتری .

    37. تدوین و تبیین سیستم امکان تماس با مشتری از طرق مورد علاقه او .

    38. تدوین و تبیین سیستم انتقال اطلاعات و مبادلات بین مشتری و سازمان .